1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

نگاهی به مفهوم دمکراسی و سیر تاریخی آن

۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۲, چهارشنبه

تلاش برای دستیابی به یک نظام سیاسی نیک و عادلانه، از دیرباز مشغله‌ی فکری انسان‌ها بوده است. پرسشی که از آغاز مطرح بود، این بود که کدام نظام سیاسی و کدام نوع حکومت، بهترین و مناسب‌ترین است؟

https://p.dw.com/p/AL6x
بهرام محیی، در حین گفت‌وگو با برنامه «سرنخ»عکس: DW

این پرسش به ظاهر ساده، به کانونی‌ترین پرسش همه‌ی فلسفه‌های سیاسی در پویه‌ی تاریخ تبدیل شد. آیا می‌توان گفت که امروزه با دمکراسی، جستجوی دشوار و پرکنکاش بشریت جهت یافتن پاسخی درخور برای پرسش یاد شده، قرین موفقیت بوده است؟

واقعیت این است که اگر چه این نظام سیاسی، تنها در کشورهای معدودی از جهان تثبیت و نهادینه شده، اما به مثابه الگویی مطلوب برای آیین کشورداری، بطور فزاینده جای خود را در افکار عمومی جهان می‌گشاید. کم نیستند کشورهایی در جهان که امروزه علیرغم دشواری‌ها و موانعی در همه‌ی گستره‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، در راستای نیل به دمکراسی تلاش می‌ورزند.

«سرنخ» کوشیده است در گپی با بهرام محیی، از تهیه‌کنندگان برنامه «گفت‌وگو و اندیشه»، پرتویی بر گوشه‌هایی از مفهوم دمکراسی بیفکند.

مصاحبه‌گر: شهرام احدی

دمکراسی چیست؟ و سیر تکامل تاریخی آن چگونه بوده؟

بهرام محیی: واژه­ی دمکراسی در زبان روزمره برای بسیاری آشناست. در زبان فارسی معادل «مردم­سالاری» را برای آن انتخاب کرده­اند. اما در واقع باید گفت که این یکی از مفاهیم پیچیده و پرسویه در اندیشه‌ی سیاسی است و تعریف آن کار چندان آسانی نیست. بطور ساده شاید بتوان گفت که دمکراسی یک نظام سیاسی و اجتماعی و به عبارت دقیق­تر نوع خاصی از سازماندهی دولت و نهادهای آن است. در همینجا باید نکته‌ای را توضیح داد و آن اینکه دمکراسی تعیین کننده‌ی مضمون و محتوای یک حکومت است و نه لزوما صورت یا فرم آن. صورت یا فرم حکومت از نظر ارزش‌های دمکراتیک لزوما تعیین کننده نیست. مثلا اگر ما سلطنت و یا جمهوری را اشکال حکومت بگیریم، اینها می‌توانند دارای مضمون دمکراتیک باشند یا نباشند. ما هم نظام‌های دمکراتیک پادشاهی داریم مثل انگلستان و اسپانیا و هم نظام‌های دمکراتیک جمهوری، مثل آلمان و فرانسه. عکسش هم صادق است: یعنی هم نظام‌های غیردمکراتیک سلطنتی وجود دارد و هم جمهوری‌های غیردمکراتیک. امروزه ما حتا «جمهوری‌های موروثی» هم داریم، مانند کره‌ی شمالی و سوریه که طبعا ربطی به دمکراسی ندارند.

سیر تکامل تاریخی دمکراسی چگونه بوده است؟

پیش از هر چیز باید گفت که دمکراسی از نظر لغوی، از دو واژه­ی یونانی «دموس» به معنی مردم و «کراتین» به معنی حکومت تشکیل شده و روی هم به معنی حکومت مردم است. در واقع دمکراسی اصطلاحی است برای توصیف آن دسته از نظام­های سیاسی، که حقانیت خودشان را برخاسته از اراده­ی مردم می­دانند و به عبارت روشن­تر، نسبت به مردم پاسخگو هستند. زادگاه دمکراسی همانطور که اشاره شد، در یونان باستان است. پیدایش دمکراسی با ایجاد دولتشهرهای یونانی که به آن­ها «پولیس» می­گفتند ارتباط دارد. پولیس اجتماعات و همبودهای مستقل انسانی بودند و واژه­ی «پولیتیک» یعنی سیاست هم که با پولیس نزدیکی دارد، عبارت بود از تنظیم مناسبات میان انسان­ها در حوزه­ی عمومی. پولیس­ها از سده­ی نهم پیش از میلاد، در جزیره­های یونان وجود داشتند و در آن­ها، شهروندان آزاد و کامل، برابر حقوق بودند.

دمکراسی باستان به عنوان یکی از اشکال حکومتی، دوره­ی شکوفایی خودش را در سده­های پنجم و چهارم پیش از میلاد در یونان تجربه کرد. در دمکراسی­های یونان باستان، تمام شهروندان آزاد و کامل، در یک مجمع عمومی گردمی­آمدند و در باره­ی قانونگذاری، سیاست داخلی و خارجی و جنگ و این قبیل امور تصمیم می­گرفتند. همه­ی شهروندان پولیس در مقابل قانون برابر و از حق آزادی بیان برخوردار بودند و می­توانستند مسئولیت­های سیاسی و دولتی برعهده بگیرند. مجمع عمومی از میان خودش یک هیئت منصفه برای امور قضایی انتخاب می­کرد. نکته­ی جالب اینکه مسئولیت­های دولتی دوره­ای و موقت بود و دولتمردان موظف بودند به مجمع عمومی گزارش فعالیت­های خودشان را بدهند.

Aristoteles
ارسطو، فیلسوف بزرگ یونان باستانعکس: DW

البته دمکراسی یونان باستان ضعف­های بزرگی داشت. برای نمونه، فقط شهروندان کامل از حقوق کامل و برابر برخوردار بودند و آن­ها هم اقلیتی بیش نبودند. چرا که زنان، خارجی­ها و برده­ها از حقوق کامل برخوردار نبودند. به این اعتبار باید گفت که دمکراسی­های یونان باستان، حکومت اقلیتی بر اکثریت بود. از طرف دیگر، از آنجا که تصمیمات در مجمع عمومی اتخاذ می­شد، کم نبودند مواردی که با سخنرانی­های آتشین، احساسات بر خرد غلبه می­کرد و تصمیمات نادرستی گرفته می­شد. علیرغم این ایرادها باید گفت که دمکراسی­های امروز، بسیار مدیون دمکراسی­های یونان باستان هستند، چون آن­ها بودند که برای نخستین بار اهمیت فرد و ارزش انسان را برای تعیین نوع حکومت و رهایی از دست جباریت و زورگویی برجسته کردند. افلاطون و ارسطو دو فیلسوف کلاسیک یونان باستان، در تاملات خودشان از جمله به نظام­های سیاسی مطلوب پرداخته و بحث در این مورد را بنیان گذاشته­اند. اگر چه آنان در مقایسه‌ی میان انواع حکومت، بعضی‌ها را بر دمکراسی ترجیح داده‌اند، اما ساده انگاری است اگر آنان را مخالف دمکراسی بدانیم. با کمی دقت و ژرف­بینی می­توان تشخیص داد که بسیاری از شاخص­های نظام دمکراتیک، در اندیشه­های افلاطون و ارسطو طرحریزی شده و متفکران اندیشه­ی سیاسی مدرن وامدار آنان هستند. در دوران باستان، بعدها در خارج از یونان هم دمکراسی بوجود آمد. در روم باستان قدرت در دست اشراف بود، اما در دوره­ی جمهوری روم،. پس از نبردهای سنگین بر سر قدرت، اصل­های دمکراتیک در آیین کشورداری روم تقویت شد، علیرغم آن دمکراسی در روم زیاد موفق نبود.

در سده­های میانه یعنی دوران تسلط مسیحیت بر حیات فرهنگی و سیاسی و اجتماعی اروپا، دمکراسی به عنوان نوع حکومت و شیوه­ی سازماندهی دولت در محاق افتاد و کلا مطرح نبود. اما بابرآمد دوران جدید و بویژه در عصر روشنگری که عصر چیرگی خرد بر جزمیات مذهبی بود، ایده­ی دمکراسی دوباره زنده شد و رشد کرد و با تلاش­های فکری فیلسوفانی مثل جان لاک انگلیسی، شارل مونتسکیوی فرانسوی و ایمانوئل کانت آلمانی به جلو رانده شد. پس از انقلاب­های آمریکا و فرانسه در نیمه­ی دوم قرن هجدهم، دمکراسی­های جدید علیرغم فراز و نشیب زیاد، کم کم صورت مشخص­تری به خودشان گرفتند.

دمکراسی­های امروزه از چه شاخص­هایی برخوردارند؟

بهرام محیی: امروز هم به دشواری می­توانیم تعریف دقیق و جامعی از دمکراسی ارائه کنیم. دمکراسی­ها در یکی دو سده­ی گذشته، تغییرات زیادی کرده­ و اشکال گوناگونی به خودشان گرفته­اند. نظریه­های گوناگونی هم در مورد دمکراسی وجود دارد. در این نظریه­ها معمولا این یا آن عنصر در ساختمان دمکراسی برجسته می­شود. مثلا اگر دمکراسی را بطور ساده در حکومت اکثریت خلاصه کنیم، می­شود این ایراد را مطرح کرد که پس در دمکراسی رعایت حقوق اقلیت چه می‌شود؟

با این حال، در مجموع می­توانیم یک سری شاخص­ها و اصول را برای دمکراسی­های امروزه برشماریم که معمولا برای اکثر نظام­های دمکراتیک در جهان اعتبار دارند. از جمله : رعایت منزلت انسان و حقوق بشر، برگزاری انتخابات آزاد و دوره‌ای، حکومت اکثریت و در عین حال رعایت حقوق اقلیت، موظف بودن نهادهای قدرت به پاسخگویی در مقابل مردم، آزادی احزاب و پذیرفتن تکثر در جامعه، حضور اپوزیسیون و امکان فعالیت قانونی آن، آزادی بیان و قلم، بیطرفی دینی و ایدئولوژیک دولت، تقسیم قوای دولتی برای کنترل قدرت، حکومت قانون و برابری همگان در مقابل قانون، رواداری و فرهنگ سیاسی دمکراتیک و غیره. در واقع می­توانیم بگوییم که این اصول مثل آجرهایی هستند که ساختمان یک نظام دمکراتیک را می­سازند. باید تاکید کرد که در میان این اصول، رعایت حرمت انسان و حقوق بشر، کانونی­ترین اصل نظام دمکراتیک است. در واقع در دمکراتیک بودن نظامی که حرمت انسان و حقوق بشر را رعایت نمی­کند باید تردید جدی کرد.

جاذبه­ی دمکراسی در کجاست؟

بهرام محیی: «دمکریت» فیلسوف یونان باستان گفته بود: زندگی فقیرانه در یک دمکراسی بر زندگی متمولانه در یک حکومت جبار برتری دارد، چون ارزش آزادی خیلی بیشتر از بندگی است. باید در نظر داشت که هر جا انسان­ها بر انسان­های دیگر حکومت می­کنند، یعنی در واقع در همه­ی نظام­های سیاسی، پرسش مشروعیت و حقانیت حکومت مطرح می­شود. یعنی آدم­ها می‌توانند از خودشان بپرسند که چرا دیگران بر ما حکومت می­کنند و آیا در این کار صلاحیت و حقانیت دارند؟ به جرئت می­توانیم بگوییم که دمکراسی تنها نظام سیاسی در جهان است که به این پرسش، پاسخ درخور و قانع کننده­ای می­دهد. به همین دلیل دمکراسی اگر چه هنوز در بسیاری از کشورهای جهان تثبیت و نهادینه نشده، اما از جاذبه­ی زیادی در میان مردم همه­ی کشورها برخوردار است.

Frauen im Iran
عکس: Maryam Ansary

طی دهه­های اخیر، تعداد کشورهایی که مناسبات دمکراتیک را پذیرفته و اصل­های دمکراسی را وارد قانون اساسی خودشان کرده­اند، دائما رو به افزایش بوده است. جاذبه­ی دمکراسی در میان مردم جهان آنقدر زیاد است که حتا خشن­ترین حکومت­های دیکتاتوری و مستبدانه هم علنا با دمکراسی مخالفت نمی­کنند و خودشان را حکومت­های غیردمکراتیک نمی­خوانند. نمونه­اش هم رژیم­های تامگرا و استبدادی هستند که اصول دمکراسی را رعایت نمی‌کنند، اما القابی مثل «دمکراسی خلقی» یا «مردمسالاری اسلامی» و غیره بر خودشان می­گذارند.

آیا دمکراسی یک نظام بی و عیب و نقص و کامل است؟

بهرام محیی: قطعا چنین نیست! ما شاهدیم که در دمکراسی­های پیشرفته هم هنوز خیلی از مشکلات اقتصادی و اجتماعی وجود دارد. بنابراین نباید دمکراسی را آرمانی یا ایده­آلیزه کرد. باید تفاوت گذاشت میان یک نظام ایده­آل و بهترین نظام موجود. در همه­ی نظام­های سیاسی و از جمله در دمکراسی، امکان سوء استفاده از قدرت وجود دارد. اما دمکراسی تنها نظامی است در جهان که از راه ایجاد سازوکارهای معینی در امور کشورداری، برای جلوگیری از چنین سوء استفاده­هایی، به جدی ترین اقدامات احتیاطی دست زده است. به همین دلیل، دمکراسی تا کنون در جهان در مقایسه با سایر نظام­های سیاسی برتری خودش را نشان داده است. یکی از دولتمردان گفته بود: دمکراسی نظام بدی است، ولی نظامی بهتر از آن وجود ندارد. واقعیت این است که این نظام بیشتر از سایر نظام­های سیاسی توانسته آزادی، عدالت و انسانیت را در چارچوب قانونیت متحقق کند. «کارل پوپر» فیلسوف اتریشی­تبار انگلیسی در توصیف برتری دمکراسی بر سایر نظام­های سیاسی گفته بود: دمکراسی تنها نظامی است که در آن مردم می­توانند حکمرانان بد و نالایق را که تعدادشان کم هم نیست، بدون خونریزی وخشونت برکنار کنند.

شرط‌های تحقق دمکراسی چیست؟

بهرام محیی: دمکراسی بیش و پیش از هر چیز نتیجه­ی تلاش انسان­های دمکرات با تکیه بر یک فرهنگ سیاسی دمکراتیک است. در واقع اگر دمکراسی درمیان مردم طرفداران زیادی نداشته باشد، شانس موفقیت ندارد. پس فرهنگ سیاسی دمکراتیک برای ساختن دمکراسی ضروری است. فرهنگ سیاسی یک جامعه، یعنی کلیت شناخت­ها، عقاید و گرایش­های ارزشی مردم آن جامعه نسبت به نظام سیاسی حاکم بر آن جامعه. بنابراین یک نظام دمکراتیک از شهروندان خودش شیوه­های رفتاری و رویکردهای معینی را طلب می­کند. ساده انگاری است اگر فکر کنیم که دمکراسی را با زور می­شود در جوامعی که از سنت­های پایدار دمکراتیک برخوردارنیستند پیاده کرد. دمکراسی مدرن فرزند عصر روشنگری است و به همین دلیل بیش از هر چیز به روشنگری و آموزش سیاسی نیازمند است. در یک جامعه­ی دمکراتیک، از شهروندان در همه­ی سطوح از خانه گرفته تا مدرسه و محیط کار، انتظار مسئولیت پذیری، احترام به همنوعان و احترام به قانون می‌رود. اگر در جامعه­ای مردم ارزش­هایی مثل رواداری، انصاف و احترام به نظر مخالف را نپذیرند و مطابق چنین ارزش­هایی رفتار نکنند، دمکراسی شانس موفقیت نخواهد داشت. البته مدارا و رواداری درجامعه­ی دمکراتیک به این معنا نیست که همگان باید با هم با مهربانی و عشق رفتار کنند. جامعه­ی دمکراتیک جامعه­ای پر جدال و متکی بر رقابت است، اما فرق آن با جوامع بسته در روشی است که در حل اختلافات برگزیده است. جامعه­ی دمکراتیک متکی بر عقلانیت و بصیرت شهروندان است و نه فرمانبری از مراجع تقلید، اطاعت کورکورانه و یا همرنگ جماعت شدن.

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه