1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

تصورات و نظرات جوانان درباره دمکراسی

۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۲, چهارشنبه

«سرنخ» در جریان تماسهایی با شماری از جوانان ایرانی نظر آنها را درباره دمکراسی جویا شده و پرسشهایی را مطرح کرده که با این واژه پیوند خورده‌اند، از جمله اینکه با شنیدن واژه دمکراسی چه چیزی در ذهن آنها تداعی می‌شود؟

https://p.dw.com/p/AL7M

جمشید: «من وقتی واژه دمکراسی را می‌شنوم، حق انتخاب به ذهنم می‌آید. یعنی اینکه هر کسی حق انتخاب داشته باشد و آن چیزی را که می‌خواهد انتخاب بکند. گذشته از آن یاد انتخابات می‌افتم. ولی خب انگار یکجورایی کار ایران از دمکراسی کاملا گذشته. اصلا کاری کردند با مردم ایران که دیگر دمکراسی فراموششان شده. یعنی به مردم اصلا امان نمی‌دهد که بخواهند به دمکراسی و اینجور مسایل فکر بکنند.»

شیما: «دمکراسی به معنای آزادی هست، آزادی عمومی مردمی برای یک مملکت.»

مهدی: «کلمه‌ی دمکراسی که به گوشم می‌خورد، یاد مملکت‌مان می‌افتم که ماشااله چقدر دمکراسی دارد! ما توی مملکتی که زندگی می‌کنیم، نشانی از این کلمه اصلا نیست. دمکراسی یعنی اینکه هر مردمی در هر مملکتی هر جوری که دلشان می‌خواهند زندگی کنند، با توجه به آن خواسته‌هایی که خودشان دارند با هر طرز فکری که دارند، ولی متاسفانه توی مملکت ما دمکراسی معنی اصلا ندارد.»

نیلوفر: ««اولین تعریفی که از دمکراسی می‌توانم بکنم این است که هر کسی از حداقل آزادی طبیعی که هرکسی باید داشته باشد بهره‌مند باشد.»

دمکراسی، یا بهتر است بگوییم دمکراسی غربی هم مانند دیگر پدیده‌های سیاسی مورد انتقاد قرار داشته و دارد و شاید در خود ایران و یا خیلی از کشورهایی که وضعیت مشابهی دارند، تصور بر این باشد که در خود غرب هم دمکراسی وجود ندارد. آیا دمکراسی بیشتر یک الگوی ایده‌آل و نظامی آرمانی است یا در کشورهایی از جهان واقعا متحقق شده؟

Junges Paar in Teheran im Iran
عکس: dpa - Report

مجید: «فکر می‌کنم تا حد زیادی آرمانی به‌حساب بیاید، بخاطر اینکه معمولا ملتی نبوده که حکومتش را کاملا خودش انتخاب بکند و روال حکومتی‌شان طبق خواسته‌های مردم پیش برود. بنابراین فکر می‌کنم بیشتر آرمانی باشد تا حقیقی. با توجه به اینکه همیشه دولتهای دنیا دنبال آن چیزهایی هستند که خودشان می‌خواهند، ولی فکر نمی‌کنم هیچ دولت یا هیچ حکومتی الان در دنیا وجود داشته باشد که دقیقا خواسته‌های مردمش را پیاده بکند.»

نیلوفر: «در کشور خودم چنین چیزی را نمی‌بینم، ولی فکر می‌کنم در کشورهای پیشرفته این اتفاق افتاده. چیزهایی که می‌بینم، می‌شنوم و با کشور خودم مقایسه می‌کنم، فکر می‌کنم حداقل ۹۰ یا ۹۵ درصد این اتفاق افتاده.»

مرتضی: «این قضیه متحقق نشده. نه تنها در ایران، بلکه حتا توی کشورهایی که می‌گویند دمکراسی وجود دارد، مثل آمریکا، اینجوری که من تحقیق کرده‌ام و اطلاع دارم آنجا هم بصورت خالص و سلیس این دمکراسی اجرا نمی‌شود. بیشتربه یک رویا می‌ماند، یا یک آرمان و یا آرزو که آدمها تلاش می‌کنند تا به آن برسند، بدون اینکه هیچوقت اجرا بشود.»

جمشید: «من بیشتر فکر می‌کنم که یک چیز آرمانی باشد. شاید، چون ما اینجا از یک طرف می‌شنویم که در کشورهای دیگر دمکراسی رعایت شده، ولی خب بازهم مثلا وقتی برخورد می‌کنیم با یکسری افراد که در خارج زندگی می‌کنند،، می‌گویند در جایی که هستند، دمکراسی نیست. دمکراسی به معنای کاملش به نظر من یک چیز فقط آرمانی‌ست.»

افشین: «والا یک الگوی آرمانی نیست. بقول چرچیل که می‌گوید دمکراسی بدترین نوع حکومت است، ولی بهتر از بقیه‌ی انواع آن است که تا حالا دیده شده. ... در واقع آرمانی نیست، در حال حاضر بهترین روشی‌ست که بشر توانسته تا حالا پیدا بکند برای اینکه خودش را اداره بکند، کشورش را اداره بکند. برای اینکه راه‌حل‌های دیگر خیلی موفق نبودند، در نتیجه دمکراسی موفق‌ترین راه‌حل بوده. شاید در آینده با شیوه‌های بهتری روبرو شویم.»

بدون شک خود دولت و طبیعتا خود مردم یک کشور در تحقق و اجرای دمکراسی نقش مهمی بازی میکنند، کنجکاو بودیم، بدانیم که نظر جوانان درباره مسئولیتهای دولت و مردم چیست؟

مجید: « نقش دولت می‌شود گفت تا حدی بیشتر از خود مردم است، چون مردم در وهله‌ی اول یا یک حکومتی را انتخاب می‌کنند یا نمی‌کنند. بهرحال عملکرد اصلی در زمینه‌ی دمکراسی در اختیار دولت است. من فکر می‌کنم بالای ۷۰ـ ۶۰ درصد مسئله دمکراسی برمی‌گردد به دولت. دولت باید خواسته‌های مردمش را بشناسد و در زمینه‌ی احقاق آن خواسته‌ها فعالیت بکند و همه تلاشش را بکند.»

جمشید: «اولا که دولت باید این را در اختیار ملت خودش قرار بدهد که اصلا حق انتخاب داشته باشد و اصلا به مردم اجازه بدهد که به این موضوع فکر بکنند.»

شیما: «برنامه‌ریزی برای یک ملت با مشورت ملت می‌شود دولت. دولت می‌تواند فقط برنامه‌ریزی داشته باشد. یک حالت همدلی بین افکار عمومی داشته باشد، نه اینکه حاکم باشد. ولی الان ما ادعای دمکراسی داریم، ولی حاکمین می‌گویند که چه کار کنیم و چه کار نکنیم. حاکمین حرف می‌زنند، حاکمین برنامه‌ریزی می‌کنند، حاکمین برنامه‌هایشان را اجرا می‌کنند و ما فقط عمل می‌کنیم.»

افشین: «کل دمکراسی به دولت برمی‌گردد. چون برخلاف معنی لغوی‌اش که می‌گویم حکومت مردم یا مردم‌سالاری، واقعا همه مردم نه وقتش را و نه توانش را دارند که حکومت کنند. آخرش این است که یک حکومت دمکراتیک در واقع حکومتی‌ست که دولت در آن دمکراتیک عمل می‌کند، اینکه می‌شود براحتی از شرش راحت شد یا اینکه حرف مردم را گوش می‌کند، یا به هرحال نظر مردم بر تصمیماتش تاثیر دارد. وگرنه اصل دمکراسی خود دولت است و کسی جز دولت نیست. البته بهرحال از فرهنگ اجتماعی برمی‌گردد. یعنی آن دولتی که بوجود می‌آید دموکراتیک عمل می‌کند، در یک جامعه‌ای که در آن دمکراسی فهمیده شده و جاافتاده است بودجود می‌آید. اما اینکه کل دمکراسی به نظر من مربوط به دولت است. آن دولت دموکراتیک توی یک جامعه‌ای می‌آید که دمکراسی در آن جامعه پذیرفته و درک شده. من شخصا آزادی را به دمکراسی مقدم می‌دانم. یعنی دمکراسی توی جامعه‌ای که آزاد نیست، خیلی قابل پیاده‌سازی به نظر من نیست به طور منطقی.»

نیلوفر: «دولت حداقل وظیفه‌ای که در مورد دمکراسی دارد انجام نمی‌دهد. حداقل وظیفه‌اش این است که بتواند آزادی طبیعی مردم را بگذارد که داشته باشند. از آزادی طبیعی مردم جلوگیری نکند، مثل حق پوشش‌شان، اعمال سلیقه و نظرشان. این کارها را دولت نمی‌کند.»

Junge Iraner bei einer Partie Schach
عکس: DPA

دمکراسی در غرب سابقه ای کهن دارد و کشورهای غربی، راهی طولانی را پشت سر گذاشته‌اند تا به اینجا رسیده‌اند. آیا برقراری دمکراسی به فرهنگی خاص و پشتوانه تاریخی فرهگنی خاصی نیازمند است؟

مهدی: «به نظر من این دمکراسی به خود مردم هم برمی‌گردد. مردم ما تمدن خیلی قویی دارند،‌ اما متاسفانه فرهنگشان فوق‌العاده ضعیف است. به نظر می‌رسد که ما چندین و چند سال از بقیه عقب هستیم. مثالی ساده بزنم: همین مترو. مترو توی مملکت ما الان چندسالی‌ست که راه افتاده و مردم بطرز فجیعی سوار می‌شوند، جمعیت خیلی زیاد و هنوز طرز استفاده از یک وسیله‌ای که برای همه مردم ما هست را بلد نیستند. علتش این است که هنوز فرهنگشان به آن حد نرسیده.»

افشین: «اگر انسانها مسئول باشند، طبیعتا برای اینکه به مسئولیت‌شان عمل کنند به یک آزادی‌هایی نیاز دارند. ولی چون من معتقدم که ما خیلی آدمهای مسئولی نیستیم، بخاطر این موضوع گاهی یک نسیم آزادی می‌وزد، بعد هم یک تندبادی می‌آید و خرابش می‌کند و می‌رود. در واقع ما خیلی رفتاری دمکرات از خودمان نشان نداده‌ایم. در واقع اینجا شاید بیشتر کلمه‌ی لیبرالیسم را من دارم مطرح می‌کنم که ما خیلی روحیه‌ی لیبرالی نداریم که... در حالی که واقعا توی آمریکا یا اروپا این موضوع پذیرفته شده است و مسایلی که با آن پیوند خورده مثل آزادی شخصی، حقوق فردی و چیزهای دیگر.»

نیلوفر: «فکر می‌کنم که ایرانی‌ها خیلی از نظر فکری متفاوتند. شاید دمکراسی با روحیه‌ی خیلی‌هاشان سازگار باشد، ولی الان در حال حاضر، چیزی که من می‌بینم،‌ شاید ۷۰ـ ۶۰درصد ایرانی‌ها با توجه به اینکه ۲۵... ۲۷سال است که حکومتی دارند که ما اصلا اثری از دمکراسی در آن نمی‌بینیم، این فرهنگ را ندارند. ولی افرادی هم هستند که دارند... آمادگی‌اش را دارند که دمکراسی در کشور برقرار بشود.»

آیا می‌توان دمکراسی را به کشوری دیگر صادر کرد؟

جمشید: «به نظر من صادرکردنی‌ نیست، باورکردنی‌ست. این فکر دمکراسی دقیقا مسئولیت‌پذیری می‌خواهد، هم برای ملت هم برای دولت. یعنی باید با پوست و استخوانشان این را درک بکنند تا متوجه بشوند این چیست تا بعد بتوانند راحت‌تر با آن برخورد بکنند، با فکر بازتری با آن کنار بیایند.»

نیلوفر: «اگر قرار باشد در کشور دیگری دمکراسی از بیرون برقرار بشود، مردم آن کشور هم باید کمک کنند. کسی که توی آن کشور نباشد، مطمئنا نمی‌داند در آنجا دارد چه می‌گذرد. باید مردم آن کشور حتما به آن کمک کنند و آنها هم بخواهند.»

مجید: «من خیلی بعید می‌دانم. چون هر مملکتی، هر مردمی خودشان باید به این برسند که دمکراسی را پیاده بکنند. وگرنه چیزی نیست که بتوانند از جای دیگری بگیرند. شاید الگوبرداری بکنند، ولی فکر نمی‌کنم که صادر کردن آن کار عملی‌ای باشد.»

افشین: «راستش صادرکردنش، اگر آنجوری که ما می‌خواستیم وقت انقلاب صادر کنیم، نه! ولی به شکل‌های دیگر فکر می‌کنم بله. مثلا وقتی که هند و پاکستان مستعمره‌ی انگلیس بودند، آن فرهنگ دمکراتیک از انگلیسی‌ها به هندی‌ها و و پاکستانی‌ها صادر شد. من اعتقاد دارم این اتفاق افتاد. یعنی تمام مستعمرات انگلیس وقتی آنها آمدند بیرون، استرالیا، نیوزلند اینها همه کشورهای بسیار دموکراتیک‌اند. یعنی قبلش یا اصلا کشور نبودند یا اگر هم بودند آنطورها هم سرزمین دمکراتیک نبودند. یا مثلا نمونه‌های جدیدترش این است که اقتصاد باز در کره به وجود آمده یا مثلا حتا یک آزادی‌هایی را الان تازگی در دبی ما می‌بینیم که شاید راه رفتن در دبی خیلی احساس آزادی بیشتری به آدم بدهد تا در تهران. این است که به نظر من یکجورایی می‌شود صادر بشود. ولی شاید با زور و با نیروی نظامی نشود.»

این بود بخشی ازنظرات شماری از جوانها درباره دمکراسی. شما هم می‌توانید با ما «سرنخ» تماس بگیرید و نظر خود را درباره دمکراسی با ما در میان بگذارید.

persian@dw-world.de

پیامگیر سرنخ: ۰۰۴۹۲۲۸۴۲۹۱۶۴۸۵۵

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه