1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

گفت‌وگویی با یوآخیم اشنایدر، معاون مدرسه‌ی سفارت آلمان در تهران

مصاحبه‌گر: رخسانا ثریا، برگردان: کیمیا۱۳۸۶ تیر ۱۲, سه‌شنبه
https://p.dw.com/p/B7bv
یوآخیم اشنایدر
یوآخیم اشنایدرعکس: DBST

دویچه وله: آقای اشنایدر شما معاون مدرسه‌ی سفارت آلمان در تهران هستید. هفتاد و پنج درصد از دانش آموزان شما ایرانی هستند. بخش بزرگ دیگری از دانش آموزان ریشه های اروپایی دارند، که لزوماً از کشورهای آلمانی زبان هم نیستند. چگونه بچه ها با این پیش زمینه‌های متفاوت در یک مدرسه‌ی بین المللی در تهران، در کشوری با حکومت دینی، یک روز درسی را تجربه می‌کنند؟

یواخیم اشنایدر: مدرسه‌‌ی سفارت آلمان درایران با مجموعه‌ای از دانش آموزان آلمانی، ایرانی و بین المللی به عنوان مهمانی در ایران است. دانش آموزان ایرانی برای ما مهم هستند، زیرا بخش بزرگی از آنان بچه هایی هستند که دو ملیتی‌اند، یعنی یکی از والدین آنان آلمانی است. سیاست در برنامه‌‌ی مدرسه جایی ندارد؛ موضوع ما همکاری بین انسانهاست. البته ما پیامد های مسایل سیاسی را نیز لمس می‌کنیم. دانش آموزان ما از این موضوع آگاه هستند که بایستی میانجی‌های زبانی و فرهنگی‌ای باشند، فارغ از هر گونه تعلق سیاسی. به اعتبار ترکیب بچه‌ها و والدینشان مدرسه‌ی ما به پل مهمی میان ایران و آلمان می‌ماند که ما قصد داریم در سالهای آینده آن را مستحکمتر کنیم، از جمله با این تمهیدات:

· دربرنامه‌ی مدرسه زبان فارسی در همه‌ی سطوح گنجانده خواهد شد.

· به عنوان گامی مهم برای دانش آموزان در جهت بالا بردن امکان ادامه تحصیل آنان در آلمان یا هر جای دیگر، از سال جدید برای دادن دیپلم بین المللی آلمانی به‌عنوان مدرک پایانی تدارک دیده خواهد شد.

· درست در دورانهای سخت بایستی آینده‌نگر بود. نقش ارتباطی ما نقطه قوت ماست. از آلمان برای بهبود وضع مدرسه کمک طلبیده‌ایم. فضایی جذابتر و امکانهای بهتر آموزشی مدرسه‌ی ما را در رقابت با دیگر مدارس خارجی تواناتر می‌سازد. این فقط خواسته‌ای نیست که بخش اقتصادی آلمان پیگیر آن باشد.

از نظر تدریس چه چیزهایی مدرسه‌ی سفارت آلمان در تهران را از مدارس معمولی ایرانی یا مدارس آلمانی در خود آلمان متفاوت می‌سازد؟ توجه‌ی خاص مدرسه‌ی سفارت از لحاظ تحصیلی بر چه چیزی متمرکز است؟

درسها در اینجا بر طبق برنامه‌های درسی آلمان هستند و در پایان هم دیپلم آلمانی ارائه خواهد شد. تا به اینجا هیچ تفاوتی بین این مدرسه و مدارس آلمان نیست. زبان تدریس در مدرسه نیز زبان آلمانی است. دانش آموزان باید شناختی انتقادی از ارزشها، نظام‌های ارزشی و نظام‌های جهت‌یابی در زندگی به دست آورند، تا بتوانند خودآگاهی شخصیتی، توانمندی تخصصی و مسئولیت‌پذیری اجتماعی خود را پرورش دهند. دانش آموزان ما ازکشورهای مختلف هستند و کوچ از مدرسه‌ی ما و کوچ به مدرسه‌ی ما مدام جریان دارد. کوچ کردن جنبه‌ای از روند جهانی شدن است. ما برمبنای فعالیتهای متنوع مدرسه‌مان می‌توانیم دست بچه‌ها را در همانجایی بگیریم که اینک ایستاده‌اند. این به این معناست که ما بایستی برای کسانی که تازه به ما پیوندند، انرژی ویژه‌ای اختصاص دهیم، در پشتیبانی و در مشورت‌دهی شخصی.

از جایگاه رییس اتحادیه‌ی معلمان آلمانی خارج از کشور، می‌توانم بگویم که مدرسه‌های آلمانی خارج از کشور، به لحاظ آموزشی از همه جلوترند، آن هم در واقعیت امروز و نه به خاطر برنامه‌ای که برای بهبود کیفیت دارند. آموزش مختلط که تجربه‌های گوناگون، روش تفکر و طرزرفتار پسران و دختران را مورد توجه قرار می‌دهد، و همچنین شرایط خاص پوشش در محیط، برای دانش آموزان ما مسائلی بدیهی هستند.

کلاس ۹
کلاس ۹عکس: DBST

– یک روز درسی در مدرسه‌‌ی سفارت آلمان چگونه است؟

یک روز کاملاً عادی آکنده از دردسرهای هر روزه و چیزهای بامزه خاص مدارس است. بچه ها تا ساعت سه در مدرسه هستند. آنها می‌‌توانند بین ارکستر، کر، درس تخصصی، ورزش، هنرو دیگر فعالیت های درسی و غیر درسی هر چیزی را انتخاب کنند. چیزی که در این بین به چشم می‌خورد تماس نزدیک بچه ها با یکدیگر است. مدرسه‌ی ما یک مدرسه‌ی کوچک است. تکروی و ناشناخته بودن تقریباً ممکن نیست. سازگاری نقطه مشترک تمام برنامه های مدرسه است. مدرسه معنایی بیشترازیک مکان آموزشی دارد. برای والدین، معلمها و بچه ها، مدرسه تکه ای از هویت و میهنشان است. به همین دلیل هم والدین در امور مدرسه دخالت فعال دارند.

شما چگونه می توانید میان ارزشهای اروپایی و ارزشهای محیطی در کشوری با حکومت اسلامی تعادل برقرار کنید؟

ما در مدرسه، جشنها و سنتهای ایرانی را نیز گنجانده ایم، مثل نوروز یا چهارشنبه سوری. تقابل های فرهنگی، جریانهایی پر هیجان و البته نه همیشه آسان بوده اند. من همیشه برای دانش آموزانمان به عنوان "عبور کنندگان از مرزهای فرهنگی " احترام قائل هستم. اما بدون شک بچه ها از درون خانواده هایی می‌ آیند که با این تقابل های فرهنگی برخوردی آگاهانه دارند. من خود به دلیل ارتباطات خوبم با همسایگان ایرانیم، این فرصت را دارم که نسبت به جشنها، رسوم و داستان های زندگیشان شناخت پیدا کنم.

از نظر شما مزیت یک محیط آموزشی چند فرهنگی، یعنی آن چیزی که مشخصه مدرسه‌ی شماست، در چیست؟

آموزش، گسترش‌دهنده امکانهای دوستیابی است. دانش آموزان همزیستی فرهنگهای مختلف را می‌آموزند و تجربه می‌کنند.آنان تصویرمشخصی از سرزمین وفرهنگی نا آشنا به دست می آورند. باز بودن به روی جهان و تلاش برای صلح همگانی در تجربه‌ روزمره نیز باید خودشان را نشان دهند. برای نمونه: پروژه‌ی همکاری ما با یک مدرسه‌ در بم، شهری در جنوب ایران که زلزله آسیبهای فراوانی را به آن وارد کرد، یا بازدید دو طرفه‌ی دانش آموزان قدیمی لهستانی و فنلاندی. بچه ها بسیار مشتاق هستند که بدانند، دیگر دانش آموزان، مثلاً دانش آموزان کره ای، در خانه چگونه رفتار می‌کنند. در آخرین جشن کریسمس دو دانش آموز از اسلو، چگونگی جشن گرفتن کریسمس در نروژرا تعریف کردند.

بیشتردانش آموزان ایرانی مدرسه‌ی سفارت آلمان در تهران به نوعی ازنظر خانوادگی ریشه‌هایی درآلمان دارند. آنها از امکانات تحصیلی بالایی بر خوردارهستند و در پایان هم دیپلم آلمانی دریافت می‌کنند که با آن می‌توانند در آلمان یا درهر جای دیگری ادامه تحصیل دهند. در این میان وضعیت برای خانواده های ایرانی که به همین دلیل علاقه‌مند هستند تا فرزندانشان را به مدرسه‌ی سفارت آلمان بفرستند، اما رابطه‌ی مستقیمی با آلمان ندارند، چگونه است؟

در کودکستان بخش بزرگی ازکودکان ایرانی هستند که والدینشان هیچ رابطه مستقیمی با آلمان ندارند. این والدین برای سیستم تربیت وآموزش آلمانی اهمیت قائل هستند و درعین حال ریشه های ایرانیشان را نیز دارند و حفظ می‌کنند. آنها فرزندانشان را به مدرسه‌ی سفارت آلمان می‌فرستند تا درآینده برای تحصیل درآلمان آماده شوند. در واقع دراینجا پتانسیل بزرگی نهفته است. این بچه ها درپیش دبستانی به واسطه‌ی برنامه‌های زبانی آماده می‌شوند. برای ایرانیها رفتن به دبستان آلمانی، نیازبه اجازه‌ی مخصوص وزارت آموزش وپرورش ایران دارد. درخواستها بسیار بالا است. اجازه دادن هرچه بیشترباعث خواهد شد که نقش ارتباطی مدرسه‌ی ما پررنگتر و در نهایت درک وآگاهی جهانی در باره‌ی ایران بهتر شود. این درخواست واقعی ما است.

آقای اشنایدر، از نه ماه پیش تا کنون شما در مدرسه‌ی سفارت در تهران مشغول به کار هستید. چه چیزی باعث شد تصمیم بگیرید مدتی در ایران کار آموزشی‌تان را ادامه دهید؟

ایران به عنوان کهن کشوری فرهنگی، هیمشه برای من آوای به خصوصی داشت. علاوه براین به عنوان معلم دینی، دیدن تأثیراسلام درزندگی روزمره مردم برایم جالب است ودلیل سوم من بیشتر از منظرآموزشی- تخصصی است. امکانات این مدرسه، به تلاش واداشتن و مشوق بودن برای بچه‌ها به تصویر من از یک مدرسه‌ی کاربردی متکی بر ارزشهای اخلاقی بسیار نزدیک بود. این مدرسه ظرفیت بسیارزیادی برای توسعه دارد.

موضوع "دین" در گفتگوهای اجتماعی درآلمان واروپا بیش از پیش مطرح می‌شود. شما به عنوان یک معلم دینی کاتولیک چگونه با این موضوع کنار می‌آیید؟

تساهل دینی دلپذیری را که در ایران وجود دارد، بسیار ناشناخته مانده است. من در اینجا با کمال میل به مراسم مذهبی پروتستانها یا کاتولیکها می‌روم. یک مثال دقیقتر: یکبار من وهمسرم قصد داشتیم به مراسم مذهبی پروتستانها برویم، اما راه را گم کردیم. در این بین یک راننده تاکسی ایرانی ما را سوار کرد. در صندلی عقب همسر و دو دخترش پوشیده در چادر مشکی نشسته بودند. این راننده‌ی تاکسی بسیار مهمان نوازانه ما را به مراسم مذهبی رساند. من وجه های اشتراک و ارزشهای مذهبی متأسفانه گمشده در نزد خودمان را درمی‌یابم . برای نمونه: مرگ و عزاداری از دید اجتماعی طرد نشده‌اند، بلکه آگاهانه پذیرفته و زنده نگاه داشته می‌شوند، دیدگاهی که با عقلانیت جامعه غربی ما دیگر همخوانی ندارد.

بر اساس تجربیات شما، در حال حاضرچه موضوعاتی بیشتر در بین بچه ها مطرح می‌شود؟

مجموعه‌ی گسترده‌ای از موضوعات "عادی": دوستی، مد، استرس درسی و چیزهای دیگرودرکنارهمه‌ی اینها سؤالهای خاص ایرانی. در ردیف نخست وضعیت اقتصادی، تورم و بیکاری. متأسفانه محدود کردن آزاداندیشی، مثل جمع‌آوری ماهواره ها از خانه‌های شخصی یا اعمال زور و جریمه‌های نقدی در جهت کنترل پوشش. اگرچه بچه ها خودشان را با شرایط وفق داده اند، اما با این حال نگرانیهایشان نیز افزایش می‌یابد. بیش از همه ترس از درگیری نظامی.

سیاست داخلی سرکوبگرایانه‌ و خط مشی ستیزه جویانه‌ی احمدی نژاد سازنده‌ی تصویری از ایران در رسانه های آلمانی و بین المللی است. شما چه برداشتی از کشور و جامعه داشتید؟ تصویر شما از ایران چیست؟

تصویر رسانه‌ای ایران در تضاد شدید ی با زندگی دسته جمعی روزمره‌ی مردم است. به خصوص نسل جوان - که متأسفانه بدون هیچ انتقادی- گرایش به فرم زندگی غربی دارد و خواهان داشتن تحصیلات بالاست. من یکسره مشغول زدودن پیشداوریها در مورد ایران هستم، به خصوص درمیان آلمانیها. اخبار بیشتر ارائه دهنده‌ی تصویری غلط از ایران هستند.دانش آموزان هم از این موضوع آسیب می‌بینند، مخصوصأ هنگامیکه به آلمان سفر می‌کنند.

در پایان از چشم‌دیدهای جالب خود برای ما بگویید، از مدرسه یا خارج ازآن!

با وجود اینکه من خودم را برای اقامت در ایران آماده کرده بودم ، اما با این حال از هیجان ایرانیها در برخوردشان با آلمانیها در زمینه های شخصی، خانواده گی، شغلی، اقتصادی یا فرهنگی بسیار شگفت زده شدم.

شاید می‌بایست از پسرم که ۳۱ سالش است وتا به حال چند بار مرا در تهران ملاقات کرده و با هم ایران را گشته ایم، چیزی را نقل کنم: مردمی مشتاقترازایرانیها برای گفتگو با آلمانی‌ها پیدا نمی‌شود!

برایم بسیار سخت است که خودم را در جواب به این سئوال محدود کنم. تصویر خاصی که از ایران دارم، همسایگانی دوست داشتنی و یاری دهنده هستند که با آغوشی بازمرا به جشنها و شادیهای خاص کشورشان دعوت می‌کنند. صداقت مردمان عادی در مغازه‌ها و ایمنی خیابانها، احساسی که بعد از دیدن جرمهای خیابانی در آمریکای مرکزی و جنوبی بسیار دلنشین است!

و هر روز درمدرسه، لذت بردن ازمصاحبت طبیعی با بچه هایی ازملیتها و پیشینه های گوناگون.