1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

عاشقان سینه سپر کرده · تفسیر طنز آمیز «خواستگاری» از اندی و کوروس

ارادتمند همیشگی: بایرامعلی!۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۰, جمعه

فرض کنید دو جوان تک و تنها با در دست داشتن یک دسته گل دوزاری به خواستگاری دختر یکی یکدانه‌تان می‌آیند. نه خانه دارند، نه پول و حرفه‌شان هم خوانندگی است! اگر شما باشید حاضرید دردانه عزیزتر از جانتان را به این جماعت بدهید؟

https://p.dw.com/p/Dv5j
تمام سرمایه شاداماد
تمام سرمایه شادامادعکس: Bilderbox

پیش درآمد: خواستگاری صدای جوانانی است که در هزار توی پیچیده و دست و پاگیر ازدواج دست و پا می زنند، در واقع اعتراضیه ای است به اوضاع ناهنجار و اعتقادات غلطی که در فرهنگ ایرانی نسبت به فریضه مقدس ازدواج وجود دارد، فرهنگی که بسیاری از شغلها را پست و خوار شمرده و همه چیز را با معیار مادیات و پول اندازه می گیرد. آهنگ، این افکار و پندارهای غلط رایج را زیر سئوال می برد و از شنونده دعوت می کند لختی در این مورد اندیشه کند.

داستان با یک فلاش بک شروع می شود. خواننده با تعریف کردن یک خاطره قدیمی و رفتن به خواستگاری از ناکامی خود یاد می کند و همچنین اشاره دارد به بد دانستن آوازخوانی و هنر موسیقی در فرهنگمان و بالا بودن غلط سن ازدواج در بین ملت ما.

رفتم خونه همسایه مون خواستگاری

گفتن نمی دن دخترشونو، امان از بدبیاری

گفتن تو یک آوازه خونی، مگه نه؟

برای زن گرفتن تو جوونی، مگه نه؟

گفتن که باید حرفاتو با ما بزنی

رسم زن گرفتنو می دونی، مگه نه؟

در اینجا به یک نا به هنجاری فرهنگی دیگر اشاره می شود، یعنی به جای اینکه زوج جوان با یکدیگر حرف بزنند و مشکلاتشان را حل کنند، به سراغ والدین می روند و آنها هستند که به جای جوانها تصمیم می گیرند. مجددا در این بیت یکی دیگر از سنتهای غلط مورد نقد قرار می گیرد، یعنی مهریه بالا. با توجه به اینکه طبق قانون مهریه عندالمطالبه است، از ایشان در مورد نحوه تامین این هزینه سنگین پرسش می شود.

گفتن چی چی داری، مهریه بذاری؟

خرج این عروسو بگو از کجا میاری؟

گفتن خونه داری؟ گفتم که ندارم

این خرج کلونو بگین از کجا بیارم؟

باز تیغ نقد این بار مشکل مسکن برای جوانان و این سنت که به جوان بدون خانه، زن نمی دهند را مورد عتاب قرار داده. مرد جوان در این جا جانش به لب می رسد و از مخاطب می پرسد من این همه پول را از کجا بیاورم؟ بروم دزدی؟

زحمتکشو پاکم، من درسته کارم

جز این دل عاشق، من هیچی ندارم

خب ندارم که ندارم، ندارم که ندارم

مرد جوان در این جا با شمردن مزایای خود و اشاره به اینکه با عرق جبین و کد یمین تلاش و فعالیت می کند و جز قلبی سرخ و پر عشق ثروت دیگری در این دنیا ندارد اعتراض به وضع مذکور را ادامه می دهد. این خواستگار جوان سر به شورش و نافرمانی برداشته و به حضار می گوید من ندارم! چه کار کنم؟ همینی است که هست!

ولی من معنی عشقو خوب می دونم

واسه یارم می گذرم از دل و جونم

هزار آرزو دارم و جوونم

کی میگه عیبه که من آوازه خونم

در این ابیات خواستگار به نقاط مثبت خودش یعنی داشتن یک قلب سرخ و گرم و جوان بودن، همچنین دانستن معنی کلمه عشق و عاشقی و آرزوی فردای بهتر اشاره می کند!

چرا هیچکی از وفاداری نپرسید؟

از منو و عهد منو یاری نپرسید؟

تا بگم که اشتباهتون همینجاست

عشق من بزرگترین ثروت دنیاست

زحمتکشو پاکم، من درسته کارم!

جز این دل عاشق، من هیچی ندارم

این خواستگار در این ابیات گوشه چشمی به جنبه های اشتباه این گونه ازدواج ها دارد و فقدان فاکتور عشق را بزرگترین اشتباه می داند. او از فرصت استفاده کرده و دوباره به پاک و زحمتکش بودنش و اخلاقیات اشاره می کند و خودش را از همه جهات واجد شرایط این ازدواج می داند.

ندارم، ندارم که ندارم

ندارم که ندارم

خوب ندارم که ندارم!