1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

برخی بحث‌های جاری درباره‌ی مسئله‌ی دین و مدارا

۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

مدارا کنید! این حکم حکیمانه‌ی روزگار ماست. بدیل آن تنگ کردن عرصه بر خود است، و نه فقط بر دیگری. سازمان ملل ۱۶ نوامبر را به بزرگداشت این فضیلت اختصاص داده است. مسئله مقدم در بحث مدارا، امکان و امتناع آن در مورد دین‌هاست.

https://p.dw.com/p/KYQv
سه کتاب مقدس. همزیستی به راستی مسالمت‌‌آمیز پیروان آنها کی و چگونه ممکن می‌شود؟
سه کتاب مقدس. همزیستی به راستی مسالمت‌‌آمیز پیروان آنها کی و چگونه ممکن می‌شود؟عکس: AP / bilderbox.com / Fotomontage DW

مبتکر روزی به نام روز جهانی مدارا (International Day for Tolerance) "یونسکو"، نهاد تربیتی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد است. پیشنهاد یونسکو در مورد اختصاص روزی ویژه به بزرگداشت فضیلت مدارا در سال ۱۹۹۶ از طرف مجمع عمومی سازمان ملل پذیرفته شد. یونسکو پیشنهاد روز جهانی مدارا را در سال پیشتر طرح کرده بود. سال ۱۹۰۵ از طرف سازمان ملل "سال مدارا" نام گرفته بود.

در قطعنامه‌ای که یونسکو در مورد مدارا آماده کرد و به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسید، به مجموعه‌ای از بیانیه‌ها و قراردادهای بین‌المللی استناد شده است، از جمله‌ی آنهایند: منشور سازمان ملل متحد، قرارداد درباره‌ی حقوق سیاسی و شهروندی، قرارداد درباره‌ی رفع همه‌ی شکل‌های تبعیض نژادی، قرارداد درباره‌ی ممانعت از نسل‌کشی و مجازات آن، قرارداد درباره‌ی حقوق کودک، بیانیه در مورد مقابله با تروریسم بین‌المللی، بیانیه درمورد حقوق اقلیت‌ها، بیانیه و برنامه‌ی عمل وین درباره‌ی حقوق بشر, بیانیه درباره‌ی رفع همه شکل‌های تبعیض بر زنان، قرارداد ضد شکنجه و قرارداد رفع همه‌ی شکل‌های بی‌مدارایی مبتنی بر مذهب.

در این قطعنامه آمده است که شرط وجود مدارا در سطح برخورد دولت با جامعه و نیز شرط اینکه رابطه‌های اجتماعی بر پایه‌ی مدارا باشند، این است که قراردادهای بین‌المللی در مورد حقوق انسان‌ها اجرا شوند، دولت مبتنی بر قانون باشد و قوه‌های مجریه و مقننه و قضاییه بی‌طرف باشند. افزون بر این به انسان‌ها باید فرصت‌های اجتماعی و اقتصادی برابر داده شود، زیرا نابرابری در برخورداری از امکانات تبعیض‌آور است. برای موجه کردن تبعیض ایدئولوژی‌هایی را رواج می‌دهند که از ظرفیت تحمل می‌کاهد و به ظلم و خشونت میدان می‌دهد.

سیستم و تربیت

ایده‌ی دموکراسی و ایده‌ی مدارا درهم‌تنیده‌اند. هیچ نظامی نمی‌تواند خود را پاسدار آزادی بداند، در عین حال از ایدئولوژی‌ای پیروی کند که دگراندیش را برنتابد.

گسترش دموکراسی در جهان، همپای گسترش ایده‌ی مدارا بوده است. جایی که روابط برپایه‌ی مدارا نباشد، مشکل اصلی به سامانه‌ی آن روابط برمی‌گردد. اساسا این تبعیض است که به حس تحقیر راه می‌برد، نه برعکس. با وجود این، تربیت و نگرش فردی نیز مهم است و به این جهت در قطعنامه‌ی یونسکو در باب رواداری بخشی به موضوع تربیت و آموزش اختصاص یافته است.

تربیت مبتنی بر رواداری، فرد را خویشتن‌دار می‌کند و به او می‌آموزد که جهان را از دریچه‌ی چشم دیگران هم ببیند. برخی از متفکران، مدارا را منشی غیرطبیعی می‌دانند، غیرطبیعی از این نظر که فرد برای مدارا یعنی رعایت دیگران، بایستی برخلاف طبیعتی عمل کند که تمرکز بر امیال و منافع خود را تقویت می‌کند. نیرو برای این کار را تربیت و آگاهی به فرد می‌دهد.

مدارا را "تحمل" می‌گویند، وقتی که فرد می‌پذیرد بودن چیزی را که خلاف میل و سلیقه‌اش است. وقتی رویکرد مثبت باشد، مدارا "رواداری" خوانده می‌شود. در این حال فرد روی نمی‌گرداند تا بتواند تحمل کند، بلکه با روی خوش به آن که متفاوت با خود اوست، می‌نگرد.

مسئله‌ی دین

جزء ثابت پرسمان مدارا، پرسش امکان و امتناع مداراجویی دینی است. این موضوع، هم بسیار کهن است، هم مسئله‌ی مبرم روز است. بحث در این باره از دهه‌ی هفتاد قرن بیست بالا گرفته و در قرن بیست و یکم نیز با حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و پیامدهای آن ادامه یافته است.

یک پرسش مرکزی در این حوزه این است: آیا اصولا دین‌ها می‌توانند یکدیگر را تحمل کنند؟ و آیا مؤمن می‌تواند با دگراندریش همزیستی بردبارانه‌ای داشته باشد؟ در اروپا این بحث از قرن هفدهم به صورتی پیوسته ادامه داشته است، می‌گوییم به صورتی پیوسته، زیرا تقریبا از زمان جنگ‌های سی ساله هیچ دوره‌ای نبوده است که به نوعی در این مورد اندیشه‌ورزی نشود.

در دوره‌ی روشنگری، دو خط در مورد مدارای دینی شکل گرفت، یکی خطی که جویای مدارا بود، با تأکید بر مشترکات دین‌ها و برجسته‌کردن برخی توصیه‌های اخلاقی آنها. در نمایشنامه‌ی "ناتان خردمند" اثر لسینگ تجسم این خط را می‌بینیم. گروهی دیگر، که یک چهره‌ی نمادین آن ولتر است، بر آن بودند که دینها اساسا با تعصب و سختگیری همراه‌اند، نظر مخالف را نمی‌پذیرند و باید سخت مورد انتقاد قرار گیرند، تا عقب‌نشینی کنند، بلکه از این راه جامعه بردبار شود.

بحث‌های جاری

این دو خط همچنان ادامه دارند.

به بحث‌های زنده در محافل فکری آلمان اشاره می‌کنیم. یکی از گرمترین بحث‌ها در مورد موضوع امکان یا عدم امکان رواداری دینی را نظریات یان آسمن درباره‌ی یکتاپرستی برانگیخته است. یان آسمن، استاد بازنشسته‌ی دانشگاه هایدلبرگ، در اصل مصرشناس است. او از مصرشناسی پا به قلمرو گسترده‌ی فرهنگ‌شناسی نهاده است. او این نظر را پیش گذاشته که اصولا یکتاپرستی با تحمل دیگران نمی‌خواند، زیرا توحید، مبتنی بر ادعایی در مورد بهره‌وری انحصاری از حقیقت واحد مطلق است. باور متعصبانه به یک حقیقت واحد، به همزیستی با دیگران در جهانی پر از اعتقاد‌ها و مسلک‌های مختلف گرایش ندارد. یگانه‌پرست مایل است بر دیگران غلبه کند تا آنان را به پندار خود از گمراهی برهاند. آسمن دینهای مطلق‌گرا را عامل جنگ و ستیز در طول تاریخ می‌داند.

در مقابل آسمن گفته‌اند که همه چیز بستگی دارد که حقیقت یگانه چگونه تفسیر شود. دینهای توحیدی در دوره‌های اهل تساهل بوده‌اند، در دوره‌هایی نبوده‌اند. در واقع بحران‌های اجتماعی و تهدیدهای خارجی است که باعث می‌شود مؤمنان از تساهل دور شوند.

خط مقابل دربرابر استدلال می‌کند که دین‌ها منبع آموزش جوامع در طول تاریخ بوده‌اند و ما نباید از آنچه معلمان دینی تعلیم داده‌اند، غافل شویم. می‌توانیم آنها را جدا از بحران‌های اجتماعی و تهدیدهای خارجی بررسی کنیم و ببینیم تا چه حد انسان‌ها را متعصب و کینه‌جو کرده‌اند. از این موضوع نیز نباید غافل شد که دینها خود بحران‌سازی کرده‌اند و مشوق لشکرکشی بوده‌اند.

از جبهه‌ی دین این اعتراض را هم وارد می‌کنند که اتفاقا دین‌ها نقش مهمی در گسترش تساهل داشته‌اند، خاصه آنجایی که انسان‌ها را به لحاظ گوهر وجودی‌شان یکسان دانسته‌اند.

منتقدان در برابر می‌گویند دین‌ها در اصل مخالف رواداری هستند، بویژه آنجایی که با تعصبی خون‌بار تأکید می‌کنند که میان آنچه آنان حقیقتش می‌پندارند با آنچه گمراهی‌اش می‌دانند، هیچ آشتی‌ای ممکن نیست.

بحث ادامه دارد. پُل گریفیتس، متأله معاصر پیشنهاد کرده است که برای اینکه بحث درباره‌ی حقیقت درست پیش رود و اساسا امکان‌پذیر باشد، بیاییم میان حقیقت هستی‌شناسانه و حقیقت معرفت‌شناسانه فرق بگذاریم. یک فرد مسیحی، مسلمان یا یهودی معتقد است که حقیقت هستی در دین او تجلی یافته است، او اما نمی‌تواند ادعا کند که خود او صرفا به خاطر اینکه مسیحی، مسلمان یا یهودی است، به این حقیقت معرفت دارد. بهره‌ی او از معرفت، ممکن است به اندازه‌ی دیگران یا حتا کمتر از دیگران باشد، پس می‌توان نشست و بدون تعصب بحث کرد.

یورگن هابرماس، فیلسوف معاصر آلمانی نیز که می‌کوشد از امتیازهای هر دو خط روشنگری در قبال دین (خط انتقاد و خط مدارا) در اندیشه‌های خود بهره برد، تأکید می‌کند که مؤمنان بایستی برای بحث کردن، دینی را معرفی کنند که قادر باشد نظری را که دارد فقط با استدلال پیش برد. مؤمنانی که منطق بحث را بپذیرند، می‌پذیرند که ما جهان مشترکی داریم که همه باید آن را بسامان کنند.

RN/BB

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه