1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

آیا «نه! این اسلام نیست» آگاه‌گرانه است؟ • مصاحبه

۱۳۸۹ اردیبهشت ۶, دوشنبه

میرحسین موسوی در آخرین سخنان خود رفتارهای حکومت اسلامی را اسلامی ندانسته است. وی خواستار آگاه‌سازی مردم از این رفتارهای غیرقانونی شده است. مصاحبه با حسن شریعتمداری، تحلیلگر سیاسی، درباره آگاه‌سازی و خط قرمزهای آن.

https://p.dw.com/p/N70e
میرحسین موسوی
میرحسین موسویعکس: QalamNews

متن سخنان میرحسین موسوی با عنوان «نه! این اسلام نیست» در سایت اینترنتی "کلمه" منتشر شد. در واکنش‌هایی که به صورت انتشار مقاله در اینترنت به سخنان میرحسین موسوی، از رهبران اپوزیسیون دولت ایران، در روز یکشنبه (۵ اردیبهشت / ۲۵ آوریل) صورت گرفته، به او انتقاد کرده‌اند که هنوز در حد گذاشتن اسلام خوب در برابر اسلام بد مانده و از ایده حکومت اسلامی دست نکشیده است. دویچه وله پرسشهایی را در این زمینه با حسن شریعتمداری، تحلیلگر سیاسی مقیم آلمان، مطرح کرده است.

دویچه وله: آقای شریعتمداری، میرحسین موسوی در دیدار اخیر خود با گروهی که از آنان به عنوان "ایثارگران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس" نام برده شده، گفته است که از اسلام تنها پوستی باقی مانده است. مگر از حکومت اسلامی چه انتظاری می‌رود؟ در همین فرهنگ اسلامی، بخصوص در نزد عارفان و فیلسوفان، مگر از شریعت به عنوان قشر، پوست و ظاهر نام برده نمی‌شود؟ نظر شما در این باره چیست؟

حسن شریعتمداری: نظر آقای میرحسین موسوی این است که اسلامی که ایشان به آن باور دارند، اسلام حذف و خشونت و طرد نیست و رویه‌ای که جمهوری اسلامی در پیش گرفته، حذف و طرد مخالفان و عدم امکان تنوع آراء و پلورالیسم عملی و فکری در جامعه است.

البته ایشان برای خودشان یک حکومت اسلامی تصور می‌کنند که شاید مُدل آن در دوره‌ای بوده که ایشان نخست وزیر بودند که دوران دفاع مقدس بود و اکنون به ایثارگران می‌گویند که بازگشت به آن دوره، بازگشت به آن اسلامی است که حذف و طرد و خشونت در آن نبود. در صورتی که ما همه به یاد داریم آنچه امروز در جامعه بر ایشان و یاران ایشان می‌رود، در آن دوران بر کسان دیگری رفته و همین حذف و طرد و خشونت در سال‌های ۱۳۶۰، در سال‌های قبل از آن، از روزی که آقای خمینی آمدند بر روی پشت‌بام مدرسه‌ی علوی، در اعدام نظامیان و دیگران بدون هر گونه محاکمه‌ای اعمال شده است.

شاید بهتر است به ایشان متذکر شد که اسلامی که دین رأفت و مسالمت و قبول همزیستی با دیگران باشد، اسلامی است مدنی که باید حکومت نکند. اسلام حکومت‌گراست که مجبور است خشونت کند. چون در صورتی که خشونت نکند، از صحنه‌ی سیاسی خود به خود حذف خواهد شد و قابلیت رقابت با سیستم‌های مدرن سیاسی و تنوعات گوناگون جامعه را ندارد.

اسلام برای حکومت ساخته نشده است و انقلاب اسلامی مُدلی از اسلام را در ایران پیاده کرد که راهی بجز خشونتی که اکنون با مخالفان می‌ورزد ندارد. ایشان باید بالاخره قانع شوند که یا باید اسلام سیاسی را انتخاب کنند، که نتیجه‌ی آن همان است که می‌بینند، یا باید از اسلام حکومتی صرفنظر کنند و به اسلام مدنی روی آورند، اسلامی که به عنوان جزئی از جامعه مدنی قادر است که با دیگران همزیستی کند و قبول می‌کند که با دیگران همزیستی کند و اصولاً قدرت اعمال خشونت را در مقابل دیگران، حتی اگر بخواهد، ندارد.

حسن شریعتمداری: اسلام حکومت‌گرا مجبور است خشونت کند، وگرنه قابلیت رقابت با سیستم‌های مدرن سیاسی را ندارد و از صحنه سیاسی حذف می‌شود
حسن شریعتمداری: اسلام حکومت‌گرا مجبور است خشونت کند، وگرنه قابلیت رقابت با سیستم‌های مدرن سیاسی را ندارد و از صحنه سیاسی حذف می‌شودعکس: DW

آقای موسوی در همین سخنرانی گفته است که باید در میان مردم کار آگاه‌گرانه کرد. به نظر شما تا چه حد صحبت‌های ایشان راجع به اسلام حقیقی و اسلام حکومتیان آگاهی‌بخش است؟

کار آگاه کردن جامعه البته همیشه مفید است و شاید منظور ایشان فقط آگاهی نسبت به خصوصیات اسلامی که در ذهن ایشان هست نیست، بلکه بیشتر آگاهی‌های سیاسی و نسبت به آن چیزی است که ایشان عدم صرفنظر کردن از حقوق اساسی مردم می‌نامد. ایشان برای اولین بار است که به جای بازگشت به قانون اساسی، بازگشت به حقوق اساسی و تولد ایده‌ی حقوق اساسی را در جامعه در اثر جنبش سبز می‌گوید و این البته رویکرد بسیار بهتری است.

حقوق اساسی مردم به هیچ وجه قابل صرفنظر کردن نیست. باید به قشرهای گوناگون مردم آگاهی داد که آن‌ها دارای حقوق اساسی هستند که باید برای دستیابی به آن مقاومت کنند و این حکومت این حقوق اساسی را از آن‌ها سلب کرده است. به این معنا آنچه آقای موسوی می‌گویند، بسیار دقیق و صحیح است.

موضوع اصلی‌ای که باید در مورد آن به نظر شما کار آگاه‌گرانه صورت گیرد، چیست؟

موضوع اصلی قبول نُرم‌های حقوق بشر از طرف لایه‌های مختلف مردم و گروه‌های گوناگون اجتماعی است. تحمل، رواداری، قبول غیر به عنوان انسانی با حقوق برابر، آگاهی از همه‌ی حقوق‌های انسانی و اساسی موجود در جوامع مدرن است و این که این حق طبیعی آن‌ها است و حکومت این حق را از آنان سلب کرده و یک زندگانی شرافتمند و یک زندگانی طبیعی، پرورش کودکانی که برای زندگی در عصر مدرن لیاقت و شایستگی داشته باشند، جز در سایه‌یک حکومت دموکرات مبتنی بر حقوق بشر، پلورالیسم و گوناگونی اجتماعی و قبول نُرم‌های حقوق بشر ممکن نیست. این آگاهی است که باید به همه‌ی جامعه داد.

واضح است که فقط ایجاد آگاهی صرف به عنوان راه‌حل سیاسی کافی نیست. این یکی از شرایط بوجود آمدن جنبش‌های اجتماعی است که در جامعه‌ی ما در مقیاس وسیعی ایجاد شده است. اکنون مسأله‌ی مهم جامعه‌ی ما سازماندهی این جنبش‌ها و در حقیقت کارآمد کردن این جنبش‌ها در کارزار با حکومتی است که این حقوق را از آن‌ها سلب کرده است. بنابراین من فکر می‌کنم آقای موسوی با وجود این که به نکته‌ی بسیار دقیقی اشاره می‌کنند، فقط نیمی از واقعیت را می‌گویند. نیم دیگر این است که جامعه احتیاج به یک رهبری سیاسی کارآمد دارد که کار اصلی‌اش را سازماندهی جنبش مدنی بکند که به این آگاهی‌های سیاسی و آگاهی‌های اجتماعی دست یافته و احتیاج به معلم برای آموزش آگاهی ندارد.

بخش مهمی از جامعه‌‌ی ما در حقیقت بسیار جلوتر از رهبری نمادین کنونی است و اصولاً قائل به یک حکومت مذهبی نیست و به مسالمت، حقوق بشر و نُرم‌های آن آگاه است. این بخش احتیاج به سازماندهی و کارآمدترشدن دارد، تا بتواند مطالبات خودش را پیشگیری کند. این وظیفه‌ی رهبری سیاسی است که نباید آن را به وظیفه‌ی آگاهی دادن تقلیل دهد، که در حقیقت فکر می‌کنم بخش بزرگی از جامعه آگاهی‌هایش به مراتب بیشتر از رهبری برآمده از انتخابات است که برای خودش چنین وظیفه‌ای را فرض می‌کند.

خط قرمزهای آگاه گری جنبش سبز کدامند؟ کارنامه آیت‌الله خمینی؟ کارنامه جنگ؟ کشتار دهه شصت؟ کشمکش اتمی؟
خط قرمزهای آگاه گری "جنبش سبز" کدامند؟ کارنامه آیت‌الله خمینی؟ کارنامه جنگ؟ کشتار دهه شصت؟ کشمکش اتمی؟

آیا باید برای کار آگاه‌گرانه خط قرمز گذاشت؟ آیا رهبران جنیش سبز محق هستند که کلا به برخی مسائل نپردازند؛ مثلا در مورد کشتارهای دهه‌‌ی شصت سکوت کنند، در مورد کارنامه‌ی آیت‌الله خمینی سکوت کنند، در مورد کارنامه‌ی جنگ حرفی نزنند و نیز خود را از کشمکش اتمی کنار کشند؟

البته به عنوان گروهی که در حکومت شرکت داشته‌اند، حق دارند تصورات خودشان یا خطوط قرمز خودشان را داشته باشند. ولی در این صورت فقط تبدیل به یک گروه کوچک در درون رنگین کمان بزرگ جنبش سبز خواهند شد. این مسیری است که آقای موسوی و دوستان‌شان می‌روند و اگر مقداری میان‌مدت به قضیه نگاه کنیم، با این تصورات فقط گروهی خواهند شد در داخل جنبش بزرگ مدنی ایران که محدودیت‌های خودشان را دارند، برای این که از تاریخ خاصی برخاسته‌اند و مسئولیت‌های خودشان را هم در قبال این وقایع تاریخی دارند که جامعه از آن‌ها خواهد پرسید.

اما آنچه مهم است، آگاهی به عنوان یک عنصر بسیار لازم در مبارزات اجتماعی، یک حقیقت است و این آگاهی فقط در تکثر نظریات، در نداشتن مرز در ابراز نظریات و در قبول تعهد و مسئولیت اجتماعی نسبت به تاریخ گذشته، نسبت به خوبی‌ها، زشتی‌‌ها، کمی‌‌ها و کاستی‌های اکنون و گذشته است که هیچ مرزی را برنمی‌تابد و باید بدون هیچ ملاحظه‌ای به آن‌ها پرداخت.

آقای موسوی در سخنان خود عنایتی کرده است به قشرهای تهی‌دست و زحمتکش جامعه. او گفته است که «باید آگاهی را گسترش دهیم، باید دامنه آگاهی را به روستائیان، کشاورزان، صنعتگران، کارگران و معلمان بکشانیم. به آنها بگوئیم این زندگی، شایسته شما نیست از ابتدا این نظر مطرح بود که جنبش سبز باید توجه بیشتری به موضوع عدالت اجتماعی کند. تصور می‌کنید که این نظر دارد تأثیرگذار می‌شود؟

بله، به نظر من ایشان خیلی پیش ‌آمدند و خیلی گفتمان ابتدایی خودشان را دارند تصحیح می‌کنند. هم توجه به کارگران، زحمتکشان، روستاییان و دهقانان توجه جدیدی است که باید البته ساختارمند شود، باید جزو شناسنامه‌ی یک جنبش باشد تا اعتماد دیگران را جلب کند؛ فقط با گفتن یک جمله و گذار از آن این اعتماد بازسازی نخواهد شد. و همچنین این تحول بسیار بزرگی است که ایشان به حقوق اساسی می‌پردازند، به جای این که به گویند ما خواستار عمل و اجرای بی‌تنازل قانون اساسی هستیم. این تفاوت بسیار بزرگی است که باید به فال نیک گرفت.

آقای موسوی در آستانه‌ی یک انتخاب هستند و باید این انتخاب را بکنند. یا باید در خیل دوستان سابق خودشان باقی بمانند و محدودیت‌های آن را بپذیرند و تبدیل شوند به یک گروه کوچک در درون این جنبش بزرگ، یا باید گفتمان خودشان را اصلاح کنند، نسبت به گذشته هیچ توهمی نداشته باشند، انتقاد خودشان را متوجه گذشته‌ی خودشان هم بکنند و این گفتمان را طوری توسعه دهند که نسبت به همه‌ی قشرهایی که در داخل این جنبش سبز هستند و قشرهای گوناگونی را تشکیل می‌دهند، بتوانند از یک رهبر برآمده از انتخابات به یک رهبر سیاسی ارتقاء پیدا کنند و اعتماد آن‌ها را جلب کنند. این کار آسانی نیست، ولی کار ممکنی است و اگر آقای موسوی چنین تصمیمی را بگیرند، مسلماً جامعه‌ی مدنی با دیده‌ی گذشت نسبت به سابقه‌ی ایشان و یاران‌شان خواهد نگریست. ولی این تصمیم بسیار مهمی است و پیامدها و قیمت‌‌های خود را دارد. آینده نشان خواهد داد که تصمیم ایشان بالاخره چه خواهد بود.

مصاحبه‌گر: کیواندخت قهاری

تحریریه: فرید وحیدی

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه

نمایش مطالب بیشتر