دیررسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
۱۳۸۶ دی ۲۱, جمعهیک شاهد عینی، دکتر امید حسینی، متخصص مغز و اعصاب در دوسلدورف، از ماجرای سفرش میگوید. پس از انجام این مصاحبه باخبر شدیم که آقای غلامحسین باقریان مدیر کل فرودگاه بینالمللی "امام خمینی" تهران را کنار گذاشتهاند. از قرار معلوم نمونههای فراوانی از نوع ماجراهای زیر به گوش مسئولان رسیده است. امیدواریم فقط تصمیم نگرفته باشند که همه کاسهکوزهها را بر سر فرد مشخصی بشکنند.
دویچهوله: آقای حسینی، شما شاهد چه برخوردی از طرف مسئولان شرکت هواپیمایی بودید؟
امید حسینی: من با «ار فرانس» از تهران به پاریس میآمدم. کسی آنجا نبود که سوال ما را جواب بدهد. دو سه نفری هم که از طرف شرکت «ک ال ام و ار فرانس» باهم کار میکنند و آنجا بودند، جواب درستی نمیدادند. آنها هم کمتر از ما میدانستند و مدام میگفتند پرواز تا نیمساعت، یکساعت، دوساعت دیگر اجرا میشود.
مسئولان فرودگاه چه، آنها هم پاسخگو نبودند؟
ما تا روز آخر که دیگر کار در هواپیما داشت به درگیری میکشید، کسی از مسئولان را ندیدیم.
باچه شرایطی توانستید پرواز کنید، چقدر تاخیر داشتید؟
پرواز ما قرار بود روز یکشنبه ساعت دو و بیست دقیقه صبح انجام شود. دفعهی اول که سوار شدیم، ۱۰ ساعت توی هواپیما بودیم. بعد کسی نبود ما را از هواپیما بیرون بیاورد. پلههای متحرک هواپیما وجود نداشت و ما در هواپیما توی برف گیر کرده بودیم. اتوبوس هم نبود. بخاطر کمبود تجهیزات مجبور شدیم تا ۱۰ صبح روز بعد، در هواپیما بمانیم. بعد از اینکه بالاخره معلوم شد که پرواز کنسل شده، بیرون آمدیم. روز بعد قرار بود ساعت ۱ پرواز انجام شود که دوبارهبه ساعت ۶ بعدازظهر موکول شد. ۶ بعدازظهر دوباره رفتیم توی هواپیما که وسط باند گیر کرده بود. وقتی وارد شدیم، دیدیم هنوز موتورهای هواپیما را روشن نکردهاند. دوباره طول کشید. یکساعت، دوساعت، سه ساعت، تا بالاخره آمدند سعی کردند یخ بالها را باز کنند که دستگاههایشان خراب شد. دوباره ما تا ساعت ۱۰ صبح روز بعد در هواپیما بودیم. یعنی ۱۴ ساعت!
مشکل چه بود که نتوانستند یخ بالها را آب کنند؟
اولا دستگاههایشان، استاندارد اروپایی نداشت. یک دستگاه بود که خیلی آرام کار میکرد. اینها تا یخ یکطرف را آب میکردند و میرفتند آنطرف، دوباره اینطرف یخ میزد. اول دوتا دستگاه بود که یکی خراب شد و فقط یک دستگاه ماند. این دستگاه هم یکبارهم که آمد یخ را آب بکند، مایع اش تمام شد و مجبور شد دوباره برود. دوساعت طول کشید تا دوباره مایع را پر کند و برگردد. این وقفههایی که در آبشدن یخ ایجاد میشد، باعث شد که هواپیمای ما هم نتواند بپرد.
در این ساعات طولانی در هواپیما مشکلاتی پیش نیامد؟ دستشوییها کار میکردند؟ غذا داشتید بخورید؟ هوا و فضای کافی بود برای تنفس؟
دستشوییها کار میکردند و دستگاه تهویه هواپیما هم روشن بود. در مورد غذا، همان صبحانهروز قبل را بهما دادند. اما فضا خیلی عصبی شده بود. مردم پس از دو سه ساعت اول، احساس میکردند اگر پرواز نمیکنیم، چرا اجازه نمیدهند ما پیاده شویم. بعد با تلفنهای همراه به ما خبر میرسید که توی صفحهی اینترنت شارل دوگل در فرودگاه پاریس نوشته اند که پرواز ما کنسل شده. ولی خدمه و خلبان هواپیما قبول نمیکردند پرواز کنسل است و میگفتند ما پرواز میکنیم. این احساس برای ما ایجاد شد که خدمه از نیمه شب میدانستند که ما پرواز نمیکنیم، فقط ما را نگهداشتهاند تا پول هتل و کرایه راه ندهند. هواپیمای لوفتهانزا که در کنار هواپیمای ما بود، روز قبل مسافران خود را پیاده کرد و به هتل برد. ما را آنجا نگهداشته بودند و مدام یکساعت یکساعت پرواز را تاخیر میانداختند. آخرکار به درگیری کشید. مسافران با خدمه درگیر شدند. طوری شد که دیگر مهمانداران، آشپزخانه و همه چیز را به دست مردم دادند و خودشان رفتند قسمت جلو قایم شدند! ما خواستیم که از مسئولان فرودگاه کسی داخل هواپیما شود و ما را از این وضع بلاتکلیف و انتظار نجات دهد. سپاه آمد به هواپیما و روز آخر هم آقای باقریان از فرودگاه، وارد هواپیما شد. مسئولان ار فرانس بالاخره به ما قول دادند بعد از چهار پنجساعت پرواز اجرا خواهد شد.
کسی نبود که مشکلی، مثلا بیماری داشته باشد؟ بچههای کوچک چه میکردند؟ از نظر سلامتی مشکلی برای کسی پیش نیامد؟
بچههای کوچک بودند، ولی خوشبختانه خیلی صبور بودند. ازآنها ما صدایی نشنیدیم. خود خدمه وضعشان خرابتر از ما بود. آنها از ساعت شاید ۱۲ یا ۱ بعدازظهر روز قبل توی هواپیما بودند. یکی از آنها تنشج صرع گرفت و افتاد که خوشبختانه دوتا از همکاران، یک آقای فرانسوی دکتر عارفزاده از مونستر آنجا بودند، که همراه با من به کمکش شتافتیم و خوشبختانه بخیر گذشت.
بسیاری میگویند فرودگاه امام امکاناتش ناچیز است. هنوز آمادگی پذیرش اینهمه مسافر برای پروازهای بینالمللی را ندارد...
اولین مشکل فرودگاه این بود که رستوران بزرگ نداشت. جای خواب نداشت و هیچ هتلی شما دوروبر پیدا نمیکنید که بخوابید. از طرف دیگر در فرودگاه، ما تنها چیزی که میدیدیم دو یا سه بولدوزر بود که اینها با بولدوزر میخواستند بروند باند فرودگاه یا زمین فرودگاه را تمیز کنند. پاکسازی باند فرودگاه که با بولدوزر نمیشود. از طرف دیگر نبود تجهیزات برای آب کردن یخ بالها بود. تجهیزات خاصی نداشتند. در فرودگاه بخاطر ازدحام و بلاتکلیفی و کلافه بودن مسافران، خیلی درگیری شد. غذا بود، ولی خب آژانسهای هواپیمایی غذا در اختیار مسافرینی که آنجا معطل بودند نمیگذاشتند. و از نظر سرویس بهداشتی هم تنها چند جا چندتا توالت و دستشویی بود که آنها هم واقعا همیشه پر بودند...
با این ماجرایی که به مسافران گذشته، الان چه واکنشی میخواهید نشان بدهید؟
ما با چندتا از مسافران، آدرسها را جمع کردیم و فکر کردیم دستهجمعی وکیل بگیریم و علیه "ار فرانس" اعتراض کنیم. متاسفانه مشکل اینجاست که ما نمیتوانیم بگوییم چقدرش تقصیر فرودگاه بوده و چقدرش تقصیر آژانس هواپیمایی. ناتوانی فرودگاه و ناتوانی این آژانس هواپیمایی با همدیگر، این مشکلات را برای ما ایجاد کرد.
گویا موقعی که شما به پاریس هم رسیدید، برخوردها زیاد جالب نبوده. آنجا چه اتفاقی افتاد؟
وقتی به پاریس رسیدیم، حدود ۳۰۰ مسافر در هواپیما بود که بیشتر اینها باز به مقصدهای دیگر مانند آمریکا و آلمان و انگلستان پرواز داشتند. به ما گفته بودند وقتی پیاده شویم، مامورهای ار فرانس هستند که کمک میکنند و سریع کارمان را راه میاندازند. وقتی پیاده شدیم، دیدیم یک صف طولانی هست که دویست نفر توی صف ایستادهاند. آنجا هم ما حدود یکساعتونیم دوساعت صبر کردیم تا دوباره به ما کارت جدید دادند. کارت پرواز فردایمان را دادند و یک کوپن برای خوابیدن توی هتل که متاسفانه آنجا هم کسانی که ویزای شنگن نداشتند، مجبور شدند دوباره شب را در فرودگاه بخوابند.