1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

«غنیمتی بزرگ به اسم وبلاگستان» • گپی با نویسنده وبلاگ ۳۵ درجه

۱۳۸۶ مهر ۲۸, شنبه

رادیو دویچه وله تهیه مجموعه‌ای با همراهی وبلاگ نویسان جوان را آغاز کرده که آنها در گپی خودمانی، از خود "غیروبلاگی‌اشان" و کلا از عادت‌هایشان برایمان می‌گویند. آغازگر این مجموعه "کیوان ۳۵ درجه" است.

https://p.dw.com/p/BsnM
وبلاگ ۳۵ درجهعکس: 35degree

دویچه وله: چند سال است که وبلاگ داری؟

کیوان ۳۵ درجه: از آوریل ۲۰۰۳ شروع کردم.

اصلاً چی شد که به فکر وبلاگ زدن افتادی؟

من قبلاً وبلاگ خوان بودم، خودم هم یک جاهایی این را باز اشاره کردم، که توی یک محدودیت‌هایی بعضاً بزرگ شدم؛ مخصوصاً در دوره نوجوانی‌ام. دو سه نفر بودند که خیلی تأثیرات عجیب و غریبی روی من گذاشتند، من جمله خورشید خانم. (یکی از وبلاگ نویسان باسابقه وبلاگستان فارسی) و ندای قدیمی، که فکر می‌کنم بچه‌های قدیم بشناسندش و بعداً دیگر ننوشت. اگر اشتباه نکنم در سوئد زندگی می‌کرد. بعد نیلگون بود که آن زمان خیلی روی من تأثیر می‌گذاشت. هیچ چیز خاصی هم نبود ولی برای دنیای ما، برای محدودیت‌های عجیبی که اینجا وجود داشت و هنوز هم بعضاً وجود دارد، خیلی دروازه‌های بزرگی بود. بعد هم آن‌قدر شیفته این به اصطلاح تحول شدم که تصمیم گرفتم خودم باعث ایجاد تحولات جدیدی، اگر بتوانم، بشوم.

اسم وبلاگت ۳۵ درجه هست، اصلاً ۳۵ درجه یعنی چه؟ این اسم را از کجا آوردی؟

۳۵ درجه برای من ملاک تهران بود، شهری که خیلی برای من عزیز است. یک ارتباط خاصی باهاش دارم. ۳۵ درجه هم مداری است که تقریباً تهران، حالا بگوییم رویش است یا زیرش، ولی اشاره به مدار ۳۵ درجه کره زمین است.

چند وقت به چند وقت وبلاگ می‌نویسی، یا وبلاگت رو به قولی آپدیت می‌کنی؟

سعی می‌کنم که هفته‌ای دو، سه بار حتماً این کار را بکنم. من یک اخلاقی دارم که دوست دارم اگر کاری را می‌کنم درست انجام بدهم و ناخودآگاه یک مقداری دید به اصطلاح کاری پیدا می‌کند این قضیه. تلاشم را می‌کنم که هیچ وقت به اصطلاح تعطیل نشود. مگر سفر خاصی، چیزی پیش بیاید.

اعتیاد هم داری به وبلاگ نویسی؟

(می خندد) امروز یک لینکی را دیدم برای تست اعتیاد وبلاگ نویس‌ها بود.

چند درصد معتاد بودی؟

۵۷ درصد!!

چند ساعت در روز وبلاگ می‌خوانی؟

تقریباً روزهای کاری من، تمام روز این صفحه جلوی من باز هست و یک خط در میان، حالا وسط کارهایم بعضی وقت‌ها وبلاگ می‌خوانم. فکر می‌کنم که اَوریجش (میانگینش) بالای یک ساعت باشد، میانگین روزانه‌ای که من می‌خوانم.

سوژه‌هایت را از کجا می آوری؟

هیچ وقت خودم را متعهد نکردم که به شیوه خاصی توی این وبلاگ بنویسم، ولی دوست داشتم که متفاوت باشد. اتفاقاً یکی از سؤالات این کوئیزی که درباره اعتیاد به وبلاگ نویسی بود، همین بود که آیا شما وقتی که دارید کار بی‌ربطی را انجام می‌دهید، تلویزیون می‌بینید، رانندگی می‌کنید، درگیر می‌شوید، بحث می‌کنید، آیا به ذهنتان می‌رسد که این خودش می‌تواند یک سوژه وبلاگی باشد؟ و من قاطعانه می‌گویم که به ذهن من همین می‌رسد.

تا حالا شده که وبلاگ، تو را از کار و زندگی هم بیاندازد؟

نه به آن شکل. سعی می‌کنم که اجازه ندهم. ولی به نوعی دغدغه و سرگرمی‌ای هست که برایم ارضا کننده است. بنابراین بهش اهمیت می‌دهم. ولی از کار و زندگی، من را هیچ وقت نینداخته است.

با خواننده‌های وبلاگت ارتباط هم داری؟

از قضا یکی از بهترین دوستان، شاید هم بگویم بهترین دوستانم، خواننده وبلاگم بود. به این سمت نمی‌روم ولی در گروه بلاگرها دوستان بسیار خوبی دارم که برایم خیلی ارزشمند هستند و جز داده‌های خیلی خوب وبلاگستان می دانم.

این کیوان ۳۵ درجه چقدر با آدمی که پشت این وبلاگ نشسته فرق می‌کند؟

در ابعادی خیلی زیاد و در ابعادی خیلی نزدیک است. در بعضی موارد فراتر از آن چیزی است که من بتوانم عمل کنم، خیلی وقت‌ها آدم آرزوهایش را می نویسد. خیلی وقت‌ها پیش آمده که افراد انتظار برخورد با یک ایده‌‌آل و یا یک موجود فضایی را دارند. اشتباه است. خطا می‌کنم، دروغ می‌گویم، کار بد می‌کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، دل شاید می‌شکنم، خیلی چیزها دوست دارم باشم که اینجا نوشتم، ولی آن آدم به هر حال، فکر می‌کنم آدم دیگری است.

چه وقت‌هایی بیشترین سوژه‌های ناب وبلاگ نویسی به ذهنت می‌رسند؟

(می خندد) چی بگم!! توی حمام، پشت رل، در مقابل ماه. طبیعت اثرات عجیب و غریبی روی ذهن من دارد بعضی وقت‌ها. ولی واقعاً هیچ قاعده‌ای ندارد و هیچ جای مشخصی نیست که من بگویم ازش پست خوب درنیامده. خیلی وقت‌ها خیلی پیش آمده، یعنی الان که کارم زیاد شده و ساعت کاریم خیلی زیاده، وسط کار، توی اوج کار، یک دفعه یک چیزی از ذهنم می‌گذرد و آن‌قدر برایم مهم هست که به طور کلی کار را متوقف می‌کنم‌، در حالی که زندگی درجریان هست، و مطلب را می‌نویسم.

پس وبلاگت یک مواقعی هم تو را از کار و زندگی می اندازد؟!

(می خندد) مچم را گرفتید!! فکر می‌کنم، شاید!

یک جمله‌ای هست توی وبلاگستان، که بعضی مواقع خیلی از بلاگرها را به نوعی عصبانی می‌کند! این جمله‌: وبلاگ خیلی قشنگی داری، نظرت راجع به تبادل لینک چیه؟

(می خندد) وای خدای من! واقعاً. قبلاً این عین یک فحش تلقی می‌شد. الان البته من هنوز همین‌طور تلقی می‌کنم ولی الان یک مفهوم بیشتر ندارد و کسی که این را می‌نویسد به معنای کلمه تازه‌ کار و تازه وارده! بابا جان، اینجا مغازه نیست که مثلاً پول بدهی، پفک بگیری! لینک بدی، لینک بگیری!

برای هر پستی که می‌نویسی، یک تعداد مشخصی کامنت همیشه هست. تا حالا شده که این تعداد کامنت‌ها برایت مهم باشد، یعنی دائم نگاه کنی‌‌، ببینی مثلاً چند نفر برایت جواب نوشته اند؟

خوب چون قرار است صادقانه باشد، این را اعتراف می کنم. این را توی وبلاگم هم نگفتم. بعضی وقت‌ها توی ساعتهای کاری، یک نوشته‌ای را که برایم اهمیت داشته باشد، بی‌اغراق شاید بیشتر از صد بار صفحه‌ کامنت‌ها را ریفرش کنم و فیدبکها برایم بسیار مهم‌اند. توی پنجاه تا کامنت دوتا کامنتی که فکر شده، عمیق، تأثیر گذار باشند، واقعاً روز من را می‌سازند.

اگر بخواهی وابستگی‌ات را به وبلاگت تشبیه کنی، چه تشبیهی را استفاده می‌کنی؟

خیلی وقت‌ها، به پدر و فرزندی. این حس را خیلی وقت‌ها بهش پیدا می‌کنم. یک چیزی را دوست دارم و واقعاً الان دغدغه‌ام شده. از اول نبود، ولی الان شده. وبلاگستان من را واقعاً متحول کرد و تأثیر رویم گذاشت. حداقل این است که نمی‌دانم روشنفکر شدم یا نشدم، ولی دیدم که چطوری افرادی که آزاد اندیش هستند و روشنفکرند، چگونه فکر می‌کنند. خیلی روی من تأثیر گذاشت. امیدوارم که این حیطه گسترش پیدا کند. من فکر می‌کنم توی این خفقانی که الان معتقدم از نظر اطلاعات و ارتباطات آزاد وجود دارد توی این کشور و برای قشر من و هم‌دوره‌های من، خیلی خیلی خیلی غنیمت است وبلاگستان.

مصاحبه‌گر: کیمیا

---------------------------------------------------

در برنامه‌های آتی "سرنخ" قصد داریم که وبلاگ نویسان جوان را همراهمان کنیم و بیشتر با آنها آشنا شویم. به امید این که چنین گپ‌هایی باعث شود که آن دسته از وبلاگ نویسانی که به دنیای مکتوب دل بسته‌اند نیز ترغیب شوند و در یکی از برنامه‌ها در کنارمان باشند. خلاصه، در سرنخ به روی همه باز است. فقط یک ایمیل کوچک کافی است، به آدرس persian@dw-world.de! فقط یادتان نرود که در قسمت subject ذکر کنید: sar-nakh weblog