1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

گشت و گذاری در وبلاگستان: یعقوب یارعلی بی‌یار

الف۱۳۸۶ شهریور ۴, یکشنبه

باز هم دادگاه. باز هم یک پرونده. متهم: نویسنده. اتهام: خلق شخصیت‌های داستانی با گویش لُری. و اعتراض‌های بسیار به محاکمه؟ خیر. این‌بار از اعتراض‌های گسترده خبری نیست. چرا؟ وبلاگ‌نویسان پاسخ می‌دهند:

https://p.dw.com/p/BY2m

دادگاه رسیدگی به پرونده‌ی یعقوب یادعلی اول اردیبهشت ماه در دادگاه جزایی یاسوج برگزار شد. یادعلی نویسنده‌ی رمان "آداب بیقراری" است که به اتهام "نشر اکاذیب، توهین به قوم لرو افترا به قصد تشویش اذهان عمومی" به واسطه‌ی بخش‌هایی از رمان یادشده در اسفند ماه بازدداشت شد. "آداب بی‌قراری" رمانی‌ست که با مجوز رسمی وزارت ارشاد منتشر شده و به چاپ دوم هم رسیده ‌است. این رمان برای نویسنده‌ی خود جایزه ادبی "یلدا" و "بنیاد گلشیری" را به ارمغان آورده ‌است.

این نخستین بار در تاریخ ادبی ایران است که نویسنده‌ای به دلیل داستان‌هایش بازداشت می‌شود و به دلیل رفتار و سخنان شخصیت‌های خیالی داستانش پای میز محاکمه می‌نشیند.

"پسره‌ی بی‌ریخت شهرستانی" و دو جایزه‌‌ی ادبی

وبلاگ "هنوز" می‌نویسد: «بالاخره این شخصیت به زبانی باید حرف می زد... من فکر می‌کنم این کاری که با یعقوب می‌کنند توهین بزرگ‌تری است به قوم شریف لر .»

آشنایی "خوابگرد" با یار علی برمی‌گردد به سال‌ها پیش. "خوابگرد" در تاریخ ۲۹ آبان ۱۳۸۱ می‌نویسد: «کسی پرسید اصلا این پسره‌ی بی‌ریخت شهرستانی کیه که تونسته به عنوان نویسنده‌ی برتر امسال این مملکت معرفی بشه؟ یادعلی رو من از نزدیک می‌شناسم ، از دوران نوجوونی. ...امروز در مراسم محقرانه‌ی اعلام برگزیدگان برندگان ادبیات داستانی سال از سوی داوران مطبوعات ، مجموعه داستان کوتاه "احتمال پرسه و شوخی" نوشته‌ی یعقوب یادعلی به عنوان بهترین مجموعه اعلام شد...با این حساب پیش‌بینی من به هنگام انتشار کتاب ... درست از آب درآمد. یادعلی به نظر من یک نابغه ی نصفه و نیمه در میان داستان نویسان جوان است . تا به حال او همه ی زندگی اش را وقف این کار کرده و فارغ از پیچ وخم روابط درست یا نادرست فضای ادبی کشور در بیغوله ای به نام یاسوج ، سال هاست که کار خودش را می کند ... ولی مطمئنم وقتی این اتفاق افتاد یک اتفاق دیگر در رمان این کشور خواهد افتاد...اگر باور نمی کنید ، منتظر بمانید ......» و به این ترتیب بار دیگر پیش‌بینی "خوابگرد" درست از آب درآمد و رمان "آداب بی‌قراری" یادعلی موفق به دریافت جایزه‌ی ادبی "بنیاد گلشیری" شد.

تقریباً ۵ سال از آن نوشته می‌گذرد و "خوابگرد" هنوز از یادعلی می‌نویسد. این بار اما نه پیش‌بینی جایزه‌ای دیگر که محاکمه‌ای ناباورانه: «اکنون نیز برای نخستین بار در تاریخ ادبی ایران است که یک داستان‌نویس به دلیل داستان‌هایش قرار است پای میز محاکمه بنشیند و احتمالاً و خدای‌ناکرده به خاطر فلان حرفِ فلان شخصیتِ خیالیِ رمان‌اش مجازات شود.»

شخصیت‌هایی از مریخ و ونوس

"خورشید خانم" می‌نویسد: « شما ببخشین بر یادعلی که نخواسته از عالم هپروت بنویسه و یک مکان جغرافیایی هم داده به کتابش... اگر الان هیچ چی نگین و سکوت کنین، اونوقت احتمالا چاره‌ای ندارین جز اینکه در کتاب های بعدی‌تون اول یک صیغه محرمیت بین شخصیت های داستانتون بخونین تا بعد داستانتون رو روایت کنین! و البته شخصیت های کتابتون رو هم از مریخ و ونوس و ماداگاسکار بیارین.»

کار نویسنده چیزی جز "نشر اکاذیب" نیست!

امیر احمدی آریان در سایت "رخداد" با اشاره به این مطلب که کار نویسنده "اصولاً غیر از "نشر اکاذیب" چیز دیگری نیست" می‌نویسد: « خنده‌دار است اگر نویسنده را به این جرم دستگیر کنیم. در این صورت تمام کسانی که در عمرشان یک سطر داستان منتشر کرده‌اند، همین اتهام "نشر اکاذیب" در مورد آنان نیز صدق می‌کند.»

آهای وبلاگ نویسان، عروسی هدیه تهرانی مهم‌تر است یا یارعلی؟

اما بسیاری از اهالی وبلاگستان معتقدند که یار علی تنها مانده است. نه شخصیت‌های داستانش به یاری او آمده‌اند و نه خوانندگان آثارش. "هنوز" می‌نویسد: «راستی چرا از میان این همه آدمی که این روزها نگران آزادی بیان بودند ، کسی حالا نگران نیست. ‌» و این پرسشی است که بسیاری از وبلاگ نویس‌ها مطرح کرده‌اند.

"خورشید خانوم" معتقد است:«فکر کنم جامعه ادبی ایران باید کاری بیش از وبلاگ نوشتن در مورد یعقوب یادعلی بکنه. حداقل بخشی از مخاطبان این جامعه ادبی، یعنی آدمایی مثل من، دارن کاملا مایوس می شن از برخورد این جامعه با اعضای دگر باش و غیر دگرباش خودش!»

"مریم مهتدی" با گله از بازتاب کم‌رنگ بازداشت و محاکمه‌ی یادعلی در وبلاگ‌های فارسی‌زبان، تلاش می‌کند که پاسخی بیابد بر این پرسش که چرا روزنامه‌ها، نویسندگان و اهالی وبلاگستان سکوت کرده‌اند: «می‌توانم خودم را جای نویسندگانِ نوپای تازه‌کار بگذارم. آیا ترس ِ مجوز نگرفتن از ارشاد است که مرا وادار به سکوت می‌کند؟ آیا با خودم سبک سنگین می‌کنم پیامدهای اعتراض به ماجراهای اخیر را؟ ... آیا ترس از ممنوع‌القلم شدن می‌تواند وادارم کند به سکوت؟ ... نه... هیچ‌کدام ِ این‌ سئوال‌ها، من را به جواب نمی‌رساند، وقتی که یادم می‌افتد همین نویسنده‌ها زمانی که احساس کردند به گلشیری توهین شده‌است، قلم‌هایشان را برداشتند و تاختند به هرکسی که کوچکترین انتقاد یا اعتراضی به نویسنده‌ی محبوب‌شان کرده‌ است.»

او در ادامه درباره‌ی سکوت وبلاگ‌نویسان می‌نویسد: «خودم را جای وبلاگ‌نویس‌ها هم نمی‌گذارم. آخر برای بیشتر وبلاگ‌نویس‌های معمولی و روزانه‌نویس، عروسی هدیه تهرانی و اعتراض سفارت افغانستان به سریال چارخونه و کیفیت غذایی که شب گذشته خورده‌اند، مهم‌تر از اعتراض به محاکمه‌ی یک داستان‌نویس است.»

وبلاگ‌نویس هرچه بخواهد می‌نویسد، وبلاگ رهبری‌بردار نیست

سیبستان دلایل متعددی برای سکوت مردم و عدم واکنش درخور به ماجرای یادعلی برمی‌شمرد. او این سکوت را از یک سو به عدم شناخت آثار یادعلی و نبود" رابطه‌ی شخصی و حسی" با نوشته‌های این نویسنده می‌داند. از سوی دیگر ریشه‌ی این سکوت را تابو بودن چنین موضوعاتی در رسانه‌ها و نبود پایگاه اجتماعی مشخص برای نویسندگان می‌داند: « نوسنده ... مخاطبی ندارد. فضایی برای عمل ندارد. رسانه ای ندارد که به او و کارش اعتنا کند و برایش قدر و مرتبه و محبوببت و نفوذ اجتماعی بسازد.» "سیبستان" انتظار واکنش نشان دادن از سوی مردم را "اشتباه" می‌داند و معتقد است که مردم برای واکنش نشان دادن به "آستانه‌ی تحریک دیگری" نیاز دارند. به اعتقاد او انتظار واکنش همزمان از "روشنفکران" و "مردم" داشتن، به دلیل " وجود همه حجاب‌ها و موانع همدلی"، " ساده لوحی روشنفکرانه" است.


"سیبستان" در پاسخ به این پرسش که چرا وبلاگ‌نویسان در این‌باره چیزی نمی‌نویسند، عدم برقرار شدن ارتباط با آثار این نویسنده می‌داند می‌گوید: «مساله این است که کسی تا امروز این رابطه را برقرار نکرده و برایش مهم نشده تا بنویسد. وبلاگ رهبری بردار نیست. خوبی ش هم همین است. آنچه نوشته می شود لزوما مسائل مهمه مملکتی نیست مسائل مهمه شخصی است»

اعتراض جمعی از نویسندگان و مترجمان

اما کم کم صدای اعتراض به گوش می‌رسد. جمعی از نویسندگان و مترجمان ایرانی در نامه‌ای سرگشاده به بازدداشت و محاکمه‌ی یارعلی اعتراض کرده‌اند و اتهامات وارده به نویسنده را "مایه‌ی شگفتی و تأسف" خوانده‌اند. امضاء کنددگان این نامه معتقدند که بازدداشت و محاکمه‌ی یک نویسنده به دلیل بخش‌هایی از کتابش، "خطای فرهنگی و حقوقی بزرگی" است. پیش از این کانون نویسندگان ایران هم در بیانیه‌ای به این بازدداشت اعتراض کرده بود.

آینده‌ی داستان‌نویسی: داستان‌های یک‌شکل، آدم‌های یک‌جور؟

"خورشید خانم" می‌نویسد:« اتهامی که به یعقوب یادعلی زده شده می‌تونه بدعت خطرناکی باشه که بدجوری تیشه به ریشه همین باقی مونده های ادبیات بزنه.» باید منتظر ماند ودید که با وجود پررنگ‌تر شدن اعتراض‌ها چه حکمی در هفته‌های آتی برای این نویسنده صادر خواهد شد. حکم یادعلی پاسخ به پرسش‌های زیادی است. آیا پس از این باید در قالبی از پیش تعیین‌شده به خلق شخصیت داستانی پرداخت؟ آیا از این پس همه‌ی شخصیت‌‌های داستان‌ها اهل یک شهر فرضی خواهند بود؟ آیا در چنین فضایی می‌توان دیگر از داستان سخن گفت؟