1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

مفهوم حقوق بشر در دوره مشروطيت

مصاحبه‌گر: کیواندخت قهاری۱۳۸۶ مرداد ۱۴, یکشنبه

روز پنج اوت برابر است با یکصدو یکمین سالگرد انقلاب مشروطه در ایران. سال گذشته دویچه وله در سالروز این انقلاب، گفت‌وگویی داشت با ماشاالله آجودانى، درباره مفهوم حقوق بشر در دوره‌ی مشروطيت.

https://p.dw.com/p/BQCg
اين روزها ايرانيان در داخل و خارج از كشور ياد نهضتى را گرامى مى‌دارند كه نمادى است براى تلاشى كه مردم ايران طى يكصد سال اخير كرده‌اند تا به دموكراسى، مردم‌سالارى برسند. در كانون اين نهضت، كه به نام مشروطه و مشروطه‌خواهى مشهور است، مقابله با استبداد نشسته‌است. در دوره‌ مشروطيت چه دركى از حقوق بشرى وجود داشت كه در متون مطرح می‌گشت؟ دكتر ماشاء الله آجودانى، تاريخدان مقيم انگليس، به پرسش‌هايى در اين زمينه پاسخ می‌دهد

�‌گويد كه آيا مردم آن دوران هم هنگامى كه از حقوق بشر سخن مى‌گفتند همان را مى‌فهميدند كه امروز ما مى‌فهميم.

هدف مشروطه‌خواهان اين بود كه مردم، برخلاف عصر استبداد، داراى حقوق شوند و حكومتى به انتخاب مردم برقرار شود كه برابرى همه ايرانيان را در برابر قانون به رسميت بشناسد. نتيجه آن شد كه با وجود مقاومت شمار بسيارى از روحانيان با اصل برابرى همه ايرانيان در برابر قانون، مشروطه‌خواهان مجلسى منتخب مردم تاسيس كردند كه اين برابرحقوقى را در قانون اساسى گنجاند. برابرى همگان در برابر قانون از جمله حقوق بشر است، يعنى حقوق سياسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى كه به همه انسانها بى‌توجه به مليت، دين، اعتقاد، جنسيت، نژاد و طبقه آنها تعلق مى‌گيرد. و اين درك امروزين ما از حقوق بشر است.

آقای دکتر ماشااله آجودانی، در متونی که شما طی سالهای تحقیق‌تان درباره مشروطه بررسی کرده‌اید، تا چه حد مفهوم حقوق بشر مطرح می‌شود؟

ماشااله آجودانی: مفهوم حقوق بشر به روشنی مطرح می‌شود در این دوره، حتا در اشعار این دوره هم از حقوق بشر یاد می‌کنند و هم در مضامین‌اش. مثلا در مورد ادبیات این دوره من نمونه‌ شعری برایتان می‌خوانم که دقیقا لفظ حقوق بشر در معنای جدیدش بکار رفته، شعری‌ست از میرزاآقاخان کرمانی که در زمینه حق حاکمیت ملت به حقوق بشر اینجوری می‌گوید: «کنون ای مرا ملت هوشمند/ چرایید در چاه غفلت نژند/ برآیید و بینید کار شگفت/ به آسان توانید گیتی گرفت/ ولی تا شناسید از خیر و شر/ ببایست خواندن حقوق بشر/ که تا خود بدانید از آیین و راه/ بد و نیک گیتی نباشد زشاه/ اگر آگاهی‌تان بصد کم و بیش/ ببینید هر چیز در دست خویش». ظاهرا این قدیمی‌ترین نمونه شعری‌ست که در آن نخستین‌بار حقوق بشر به معنای جدید بکار می‌رود و صریحا بر حق حاکمیت ملی انگشت نهاده می‌شود. اما سالها قبل از این شعر و شاید نزدیک به ۳۸ـ ۳۷ سال قبل از اعلام انقلاب مشروطه در ایران کتابی نوشته می‌شود که این کتاب در ۱۲۸۷ هجری قمری نوشتن‌اش پایان می‌گیرد و به احتمال قوی ۱۲۹۱ یا ۱۲۹۲ قمری در ایران چاپ می‌شود، بنام «یک کلمه». و این «یک کلمه» در واقع مواد اصلی اعلامیه جهانی حقوق بشر را به فرانسه که در سال ۱۷۸۹ تعیین شد و ضمنا اعلامیه اعلام شد و در مقدمه قانون اساسی فرانسه پذیرفته شده بود، به زبان فارسی ترجمه می‌کند و در پیشگفتار کتابش می‌گوید،‌ این کنستیتوسیون، شناخت و تصدیق و توکل کرد آن اصول کبیره را که در سال ۱۷۸۹اعلان شده بود، آن اصولی که اساس حقوق عامه فرانسه هست، یعنی همان حقوق شهروندان. و در همان رساله ‌«یک کلمه» که سال نوشتن‌اش ۱۲۸۷ هجری قمری‌ست، یعنی سالها پیش از اعلان مشروطیت، در ۲۱ ماده، مسایل مربوط به حقوق بشر را مطرح می‌کند که اولی‌اش هست مساوات در محاکمات اجرای قانون، سومی‌اش هست حریت شخصیه (یعنی آزادیهای فردی)، و بعد حریت مجامع (یعنی آزادی اجتماعات)، و بعد حریت سیاسیه (یعنی آزادی سیاسی و اینکه اهالی حق داشته باشند در انتخاب وکلا)، و بعد مهمتر از همه عدم شکنجه و تعزیز (یعنی منع شکنجه)، حریت صنایع و کسب. همه این آزادیها که من نمونه‌هایی را برای شما خواندم، او در «یک کلمه» بیان می‌کند و با قوانین شریعت تطبیق می‌دهد و می‌گوید که هیچکدام از اینها با شریعت اسلامی مخالف نیست. بنابراین اگر دقت بکنیم، شاید نزدیک به ۱۴۰ سال پیش در مملکت ما مسئله حقوق بشر در «یک کلمه» مستشارالدوله تدوین و با اساس شریعت تطبیق داده شد. اگرچه همانموقع روشنفکر دیگری بنام آخوندزاده بر همین کتاب نقد نوشت، یعنی آخوندزاده در نامه‌ای که به مستشارالدوله می‌نویسد در نوامبر ۱۸۷۵ میلادی که تقریبا می‌شود ۸ شوال ۱۲۹۲ قمری می‌گوید، اما شما برای اجرای عدالت به احکام شریعت مستمسک می‌شوید. به خیال شما چنان می‌رسد که گویا به امداد احکام شریعت کنستیتوسیون فرانسه را در مشرق زمین مجری می‌توان داشت، هاشا و کلا،‌ درک محال و ممتنع است. و خوب او، آخوندزاده، مخالفت می‌کند که اینها را نمی‌شود با شریعت تطبیق داد و از طریق تطبیق آنها با شریعت مثلا به این حقوق دست پیدا کرد.

آقای آجودانی، شما اشاره کردید به اینکه مفهوم حقوق بشر در معنای جدیدش در این متون دوره مشروطه آمده است. یعنی به نظر شما مسئله جهانشمول بودن حقوق بشر هم مطرح شده آنموقع؟

ماشااله آجودانی: بله! حتا رسالات و همین رساله «یک کلمه» هم که به شما گفتم، مقدمه‌ای دارد که آن در حقیقت راه نجات ملتها را همین حقوق می‌داند و رمز و راز پیشرفت کشورهای غربی را در یک کلمه، یعنی در حقوق می‌بیند و در قانون می‌بیند و انتظاماتی که این قانون برای اجرا خواهد داشت. بنابراین در آن دوره این صحبت‌ها بوده و حتا در نوشته‌های روشنفکرانی مثل آخوندزاده، ملکم، میرزاآقاخان کرمانی بکرات مسایل حقوقی و مسایل قانونخواهی و اینکه حقوق بشر جزو این مسایل هست، مورد بحث نظری قرار گرفته و مطرح شده است، و خوب عمدتا سعی شده با شریعت هم تطبیق داده بشود.

اگر تلاش شده که با شریعت تطبیق داده بشود، پس محدودیت‌هایی هم قائل شدند برای این حقوق بشر؟

ماشااله آجودانی: ببینید، من منظور از محدودیت‌ها را نمی‌فهمم. اینها این مسایلی را که در حقوق بشر می‌شناختند، خوانده بودند یا در اعلامیه جهانی حقوق بشر دیده بودند و یا در مباحث قانونی‌شان، اینها را بزبان فارسی ترجمه می‌کردند و برای اینکه اینها مورد قبول جامعه اسلامی قرار بگیرد، با آیات و احادیث تطبیق داده می‌شد که بگویند بله اینها با شریعت تطبیق دارد و مخالفش نیست. و من از نقد آخوندزاده در آن دوران برای شما سخن گفتم. درواقع ایراد آخوندزاده به این است که شما به ضرب شریعت می‌خواهید این مسایل را به مردم بقبولانید، در حالیکه همه این حقوق با روح شریعت مخالف است و در نقدی که بر او می‌کند این تناقضات را مطرح می‌کند. در جامعه ایران هم اگر دقت بکنیم، ما همیشه تا به امروز این مشکل را داریم. یعنی همین امروز هم همین صحبت‌ها را می‌کنند که اسلام با دمکراسی سازگار است و نمی‌دانم، بعضی جاها که حتا می‌گویند ما بهترش را در حقوق اسلامی داریم و این نوع تطبیق‌دادنها و به اصطلاح جنبه شرعی دادنها در سرتاسر این دوران تاریخی بنوعی ما با آن روبرو هستیم. و به اعتقاد من این نوع کارها، یعنی در واقع به پاک‌کردن صورت مسئله اکتفا کرده‌اند و بجای اینکه مشکل را بطور اساسی طرح کنند، می‌آیند مثلا با وصله پینه کردن و در واقع با راه حل ساده‌تری که بگویند این حرف همان است. یعنی این با شریعت اسلامی هیچ مخالفتی ندارد و حتا در رسالتی که نوشته‌اند در مورد کل مدنیت غربی و اصلا در مورد مشروطیت غربی و قانونخواهی غربی مدعی شده‌اند که در جنگهای صلیبی اروپاییان وقتی که شکست خوردند به این نتیجه رسیدند که علت این شکست چه هست و رفتند و تحقیق کردند و فهمیدند که اینها همین مشروطیت اسلامی بود که باعث موفقیت مسلمانان شد و بعد می‌گویند که این مشروطیت را از اسلام گرفتند. این نوع سندسازی‌ها و این نوع جعل‌ها به یک بدفهمی در تفکر ایرانی دامن می‌زد. و اگر امروز تاریخ‌نگار اندیشه نخواهد به این مسایل دقت بکند و دوباره از همین زاویه وارد این بحثها بشود، به اعتقاد من خطرناک است. یعنی این تاریخ‌نگاری اندیشه نیست و بازهم وصله پینه کردن است و بازهم دنبال اینکه ما مسایل اساسی را بطور اصولی نبینیم. با پاک‌کردن صورت مسئله ما به هیچ جایی نمی‌رسیم. باید مشکلات را عمیقا طرح بکنیم و نشان بدهیم که مشکل در کجاست.

ارزیابی شما از شواهدی که وجود دارد چه هست؟ تا چه حد ایده‌هایی که در زمینه حقوق بشر مطرح می‌شدند، گوش شنوا پیدا می‌کردند؟

ماشااله آجودانی: واقعیت این است که جامعه ایران یک جامعه‌ بسته‌ای بود، یک جامعه‌ای بود که از درون سنت با این مسایل برخورد می‌کند. یعنی تجدد از غرب به جامعه ما وارد می‌شود. اینها ریشه نداشت و نه تنها ریشه نداشت، بلکه آنجایی هم که به بحث درمی‌آید، با همین نکاتی که خدمت‌تان گفتم، یعنی ایجاد این‌همانی‌ها که بگویند اینها عین اسلام است و حتا این ادعا را بکنند که اینها از اسلام گرفته شده، در حقیقت فرصت را برای یک بحث اصولی از دست دادند و نگذاشتند این مسایل در ایران تبدیل به یک بحث اساسی بشود. ما یک جامعه سنتی داشتیم و طبیعی‌ست که جامعه سنتی آمادگی این مسایل را نداشت. «یک کلمه» هم که وقتی منتشر می‌شود، مثل یک موسیقی ناهموار است. من از آن تعریف کرده‌ام موسیقی ناموزونی که به گوشها ناآشنا بود. و طبیعی‌ست که در این جوامع امکان درک این مسایل، مثلا حقوق فردی و حقوق انسانی، به این آسانی وجود نداشت. جامعه‌ای که در تارهای تاریک سنت درهم پیچیده شده بود. روشنفکران آن دوره از سر ناگزیری برای اینکه فکر می‌کردند هرچه زودتر یک تحولی در جامعه ایجاد بکنند، یک نهاد قانونی در جامعه بوجود بیاورند با تطبیق دادن اینها به شریعت و با گفتن اینکه اینها عین شریعت است، بحث اساسی در جامعه ایران ایجاد نکردند و اینها البته ناگزیری‌های تاریخ ما را نشان می‌دهد. ولی در ضمن فراموش نکنید، همین بحثها بالاخره تا آنجا کشیده شد که مردم درجستجوی این بودند که پارلمان درست بکنند، به دادگستری دست پیدا بکنند و با همه این کجدار و مریزها قطعا این نوع بحثها بالاخره در جامعه ایران تاثیرگذار بود، منتها در حد این تاثیرگذاری نباید مبالغه کرد. کار تاریخ‌نگار این است که واقع‌بینانه این مسایل را طرح بکند. چون امروز که من و شما داریم صحبت می‌کنیم، صدسالگی مشروطیت را دارند جشن می‌گیرند و باز اغراق‌ها و مبالغه‌های بسیاری از در و دیوار فرو می‌ریزد که با واقعیت‌های تاریخی ما همخوانی ندارد. دستاوردهای اینها را باید دقیق شناخت و آنجایی که می‌شناسیم ارج بگذاریم و آن شیوه‌هایی که قابل انتقاد و نقد است آنها را مورد نقد جدی قرار بدهیم که بتوانیم امروز لااقل یک بحث جدی‌تری در جامعه ایران مطرح بکنیم.