1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

برلین، میدان الکساندر

۱۳۸۶ تیر ۴, دوشنبه
https://p.dw.com/p/B3BH
آلفرد دوبلین: برلین، میدان الکساندر (جلد کتاب)
آلفرد دوبلین: برلین، میدان الکساندر (جلد کتاب)

دوروزی می‌شود در برلینم. آمده‌ام شعربشنوم وشعربدانم .دربزرگترین جشنواره‌ی شعراروپا. برلین مثل شعراست ، شهربی خواب و بی قرارمثل احوال شاعران: با

دوحیات موازی دردو سویه‌ی تاریخ معاصر: سوسیالیسم و سرمایه داری . کمتر شهری درجهان چنین اقبالی داشته وکمترمردمی در عالم . اقبالی همزاد رنجی گران که رد آن هنوز هم برگرده هاش پیداست . هم جشنواره و هم اقامت‌گاهم نزدیک میدان الکساندر برلین و میدان رزا لوگزامبورگ است . می‌بینید! همه جا درنام ها وبردرودیوار، تاریخ ، تداعی گر است ." هوای یخین. فوریه . آدم ها شنل پوشیده‌اند .آن که خز دارد ، خزپوشیده ، آنکه ندارد نپوشیده ، زنها جوراب های نازک پا شان دارند وبه حتم سردشان است ، اما زیبا به نظرمی آیند..." این جمله های رمانی است که برشی از آن را بر سرتاسر نمای ساختمانی بلند نوشته اند، با حروف بزرگ . از دور می‌شود خواندش . از کتاب" برلین الکساندر پلاتس" ، شاهکار" آلفرد دوبلین " . نویسنده‌ی برلینی . دراین میدان که باشی محال است به یاد این کتاب نیفتی.

شنبه روزی است ، تابستانی – بهاری با آفتابی کمیاب. ساعت ۱۰ باید در نشست نمایندگانی از سراسر جهان حاضر باشم .تا ۱۱ شب آنجاییم . برنامه پشت برنامه . شب شعر اصلی از ۸ تا ۱۱ شب در هوای آزاد در پارک خواهد بود . پیاده می‌روم. مثل همیشه. آن طرف خیابان صدای آکاردئون می‌آید . نوازنده مردی ست با ته مایه‌ی قیافه‌ی اسلاوی . آلمانی با لهجه‌ی روسی حرف می‌زند . سی‌دی‌هایش را برای فروش گذاشته. بعضی ها برایش سکه‌ی زرد می‌اندازند، بعضی ها هم رد می‌شوند. اسمش "میلنکو" است ، این را از خودش می‌پرسم . نمی دانم چرا فکر می‌کند من باید پاکستانی باشم . وقتی می‌گویم ایرانی ام ، از جنگ عراق اظهار تاسف می‌کند و پوزش می‌خواهد که آهنگ عربی درست وحسابی بلد نیست بزند .آخرش بو می‌برم کروات است .

در نشست، همه خودشان را معرفی می‌کنند . گفته ها به سه زبان و از سه زبان ( آلمانی ، اسپانیولی ، انگلیسی) ترجمه می‌شوند . باید یکی از این سه را بدانی .شاعران ، مدیران فستیوالها و نمایندگان کشورها آمده اند . در وقت تنفس دلم می‌خواهد با" فرناندو رندون" شاعرکلمبیایی ومدیر جشنواره‌ی مدلین آشنا شوم چون بسیار با حرارت و گیرا حرف می‌زند و تجربه های زیادی دارد . از شاعران اسپانیولی می‌گویم در ایران واز کلارا خانس . خوشحال می‌شود از حجم آثار شاعرانی که به فارسی از زبان اش هست .از جشنواره اش حرف می‌زند و ارتباطات و علاقه ا‌ی که تازگی با ادیبان عرب پیدا کرده و پوزش که شاعران ایران را نمی‌شناسد . مثل همیشه باز توضیح هزارباره‌ی من درباره‌ی زبان فارسی و ایران و... آها ، اوکی" پرسه "!

ظهر نشده، تنها تند بار و باد غوغا دارد. مجبورمی شوند جلسه را در سالن سرپوشیده ای بگذارند که پیش از این کارخانه ای بوده در آلمان شرقی .این جاست که اولین بار" درک والکوت" را می‌بینم و شعر او و نه شاعردیگر را می‌شنوم . ساعت دو صبح در هتل بعد از این همه خستگی تازه شروع می‌کنم به نوشتن . الان در آخر یادداشتم صدای گنجشک ها دارد از پارک روبرو می‌آید . صبح شده انگار. فردا هم "میلنکو" و آفتاب خواهند بود؟

فقط تند بار و تگرگ در برلین می‌تواند نظم بی مثال آلمانی را به هم بزند .

علی عبداللهی، برلین، ۲۳ ژوئن ۲۰۰۷