مهران مدیری، "ماهوارهها" و غوغا در فضای مجازی
۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبهمهران مدیری رو به دوربین: «من برای حفظ این شبکه که روح آریایی توشه به مامانم رو زدم. او هم با روی باز قبول کرد. مامانم فقط ۲۰هزار دلار». این قسمت جزو یکی از بحثبرانگیزترین اپیزودهای کار جدید مهران مدیری است. کاری که به ساز و کار شبکههای ماهوارای و محتوای این شبکهها میپردازد. این کار ۵۰ دقیقهای که فقط در اینترنت منتشر شده در عرض چند روز ۱۵۰ هزار بازدیدکننده فقط در سایت یوتوب داشته است. به سرعت بحثهای زیادی در موافقت یا مخالفت با این کار در فضای مجازی فارسیزبان شروع شد.
در فضای مجازی فارسیزبان عمده دلیل مخالفان، "توهین"، "شوخیهای رکیک جنسی" و... عنوان میشد. در مقابل موافقان هم به کیفیت پائین بعضی از "شبکههای ماهوارهای فارسیزبان" اشاره میکردند و اینکه تقلید شبکههای ماهوارهای فارسیزبان در این کار با واقعیت بعضی از این شبکهها مطابق است. در همین زمینه و در نقد این کار کامران ملکمطیعی، نویسنده، بازیگر و کارگردان هم نوشتهای را منتشر کرد که این نقد هم همچون همین فیلم ۵۰ دقیقهای بازتاب گستردهای در فضای مجازی فارسیزبان داشت.
کامران ملک مطیعی که خود تجربه بازی در سریالهای طنز صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در سالهای نهچندان دور همچون سریال "زیرآسمانشهر" و... را دارد، به نقد کار همکاران سابق خود در فیلم ۵۰ دقیقهای مهران مدیری پرداخته است.
جدای از بحثهای حاشیهای پیرامون این فیلم، این کار از لحاظ هنری چهارزشی دارد؟ آیا امکان ساختن فیلم یا سریال کمدی در ایران همچون همین فیلم، با توجه به فضای حاکم بر صدا و سیما و وزارت ارشاد ایران برای همگان برابر است؟ عکسالعملها بعد از انتشار این کار ۵۰ دقیقهای در اینترنت چه ویژگیهایی داشته است؟ کامران ملکمطیعی در گفتوگو با دویچه وله به این پرسشها و پارهای پرسشهای دیگر پاسخ میدهد.
دویچه وله: آقای ملک مطیعی شما به تازگی نقدی درباره آخرین کار آقای مدیری و همکاران سابقتان نوشتهاید که در فضای مجازی فارسیزبان هم بازتاب گستردهای داشت. میخواهم درباره محتوای این نقد سوال کنم. اما قبل از آن لطفا کمی از خودتان بگویید. این که الان کجا هستید؟ چه کار میکنید؟ کی از ایران خارج شدید؟ اصلا چرا از ایران خارج شدید؟
کامران ملکمطیعی: من حدود چهارسال است که ایران نیستم. از سال ۱۳۸۰ شمسی، ممنوعالکار شدم. بعد از ۲۰ سال کار کردن در صدا و سیما، گفتند که دیگر حق هیچ کاری ندارم. حق برپایی تئاتر و نمایش ندارم و نمیتوانم تدریس کنم. چهار سال هم مقاومت کردم و بعد ناچار شدم که بیرون بیایم. در حال حاضر، چند ماهی است که در لسآنجلس ساکن هستم.
جدای از اینکه کار اخیر آقای مدیری که در اینترنت منتشر شده، از لحاظ سیاسی توهین به چه کسی بوده و… شما به عنوان کسی که سابقهی کار کمدی دارد، ارزش هنری این کار را چهطور ارزیابی میکنید؟
مسئلهای که باعث شد من این درددل را ابتدا برای چندتن از دوستان بنویسم همین سئوال بود. اینکه اصلاً این کار چیست؟ من توضیح دادم که اگر کسی دم دستشان نیست که برایشان از تعریف طنز، فکاهه، هجو و لودگی بگوید، بهتر است سری به فرهنگ لغات بزنند.
در دورهی قاجار هم ناصرالدین شاه، دلقکی درباری داشت به اسم کریم شیرهای. او میآمد و حتی خود ناصرالدین شاه را با لودگی و مسخرهبازی هجو میکرد. اما ما در خود هجو هم، چند جور هجو کردن داریم. یک وقت کار به عبارات رکیک میکشد. اما اسم این کار طنز نیست. اینکه شخص یا اشخاصی را زیر سئوال ببرند طنز نیست. معمولاً کار طنز، تلنگر به اجتماع است، تلنگر به روابط آدمهای یک جامعه است.
اما در غرب هرروز صدها فیلم، سریال، کاریکاتور، نوشته و گزارش تهیه میشود. شخص، گروه و یا ارزشی هم نیست که بارها زیر سئوال نرود، نقد نشود و حتی مورد تمسخر قرار نگیرد.
همانطور که خود شما میگویید، اینجا و در فضای خارج از ایران، با همه کس شوخی میکنند. یعنی از پیامبران گرفته تا رییس جمهور آمریکا، با همه شوخی میکنند. این فرق میکند، هیچکسی به خودش اجازه نمیدهد که رکیکترین یا مثلاً بدترین حرفها را به رییس جمهور یا کس دیگری بگوید.
با توجه به شناخت شما از فضای رسانهای ایران فکر میکنید ساختن سریالهای طنز برای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران چه قدر برای هر کسی که استعداد دارد، علم آن را دارد و کمدی را میشناسد امکان پذیر هست؟ لطفا از روند ساخت سریالها و فیلمهای کمدی در صدا و سیمای ایران بگویید؟
امکان کار کردن در ایران برای هرکسی وجود ندارد. اجازه بدهید یک مثال عینی بگویم. این روزها همه از سریال قهوهی تلخ صحبت میکنند. اینکه قهوهی تلخ مجموعهای است که آشکارا بر ضد حکومت ایران حرف میزند. من همینجا برخلاف نظر خیلیها، میگویم که این امر غیرممکن است.
در جایی که حتی انتشار کتابهای پائلو کویلو در ایران ممنوع میشود، یا چند روز پیش آقای سپانلو اعلام کرده که به کتاب شعر ایشان مجوز داده نمیشود، یا حتی بعد از سالها به کتاب "قلعهی حیوانات"، نوشتهی جرج اُرول یا کتاب دیگرش، "۱۹۸۴" اجازهی انتشار داده نمیشود، حتی به کتاب "خوشههای خشم" اجازهی چاپ داده نمیشود، چطور ممکن است کاری بر ضد حکومت باشد و وزارت ارشاد به آن مجوز بدهد؟ این جواب آن کسانی که میگویند مجموعهی "قهوهی تلخ" یک کار ضد حکومتی است.
میدانیم که همین مجموعهی قهوهی تلخ برگرفته از رمانی به نام "ماشاالله خان در بارگاه هارونالرشید"، نوشتهی ایرج پزشکزاد است که در سالهای قبل برای نوجوانان نوشته شده است. آیا اگر خود پزشکزاد میخواست این مجموعه را بسازد، به او اجازه میدادند؟
شما میتوانید به ۳۰ سال گذشته نگاهی بکنید. مخصوصاً از وقتی که طنزهای ۹۰ شبی راه افتاده است. ببینید این کار در چه دایرهای میچرخد و چه کسانی هستند که اجازه و اعتماد به آنها وجود دارد تا کارهای ۹۰ شبه بسازند؟ مخصوصاً باید به اسم تهیهکنندههای این مجموعهها نگاه کرد. مثلا در زمان مدیریت چه کسانی مجموعههای ۹۰ شبی از شبکهی سه به شبکهی پنج رفت، دوباره از شبکهی پنج به شبکهی سه آمد؟ چه گروههایی کار کردهاند؟
اگر کسی پیگیری کند و به تیتراژ سریالها دقت کند، متوجه میشود که هر کسی به صرف داشتن یک متن خوب، اجازهی کار کردن در تلویزیون را ندارد. کما اینکه در میان بچههای سینما، خیلی افراد هستند که اصلاً با داشتن طرح خوب هم گذرشان به تلویزیون نمیافتد، یا آنقدر پشت درهای بستهی این اتاق و آن اتاق میمانند تا از خیر کارشان بگذرند.
اتفاق جالبی که در این ارتباط افتاده، این است که در واکنش به این کار دو دسته بهوجود آمدهاند. خیلیها از این کار حمایت کردهاند. در مقابل، مخالفان هم نظرات خود را عنوان میکنند. بهنظر میرسد که دو دستگی در بارهی اینکار مقداری حالت عادی ندارد. این مسئله را شما نیز لمس کردهاید؟ از نظرات مخالفان و موافقانی که این مدت به گوشتان رسیده است، مورد جالبی برای بازگویی وجود دارد؟
هنوز هم این ماجرا ادامه دارد و هر روز چیز جدیدی از آن درمیآید و حرفهایی زده میشود. حالا دیگر اصلاً مهران مدیری و اینها فراموش شدهاند. خیلیها در فضای مجازی به شکلی به جان یکدیگر افتادهاند و همدیگر را به بیفرهنگی و بافرهنگی متهم میکنند. من اصلاً اینجوری نگاه نمیکنم. امیدوارم یک روز سطح فرهنگی مردم به جایی برسد که سطح توقعشان از برنامهسازها بالا برود. اگر سطح توقع مردم از برنامهسازها بالا برود، به هر کار سردستیای نگاه نمیکنند.
این ویدئو، در یوتیوب حدود ۱۵۰هزار بار دیده شده است. شاید یکی از دلایل بحثبرانگیز شدن و این میزان استقبال این نکته باشد که این کار مقداری از خط قرمزهای رسمی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران فراتر رفته است.
اگر هم اینطور بوده باشد، به قصد این کار صورت گرفته تا دوباره این بازیگرها مطرح شوند. اما اگر کسی کمی به این قضیه فکر میکرد، صددرصد این کار را نمیکرد. چون در این ویدئو، یک سری مسائلی گفته میشود که حتی تکرارش برای من خیلی خوشایند نیست.
کسی که در تلویزیون ایران کار کرده میداند که جمله به جمله متنها خوانده میشود. غیر از این، دوباره یک ناظر کیفی سر کارها وجود دارد که باز کار را کنترل میکند. از آن گذشته، وقتی کار به پخش میرسد، مسئول پخش دوباره آن را نگاه میکند. بعضی مواقع هم وقتی برای بار دوم قرار است یک سریال تکرار شود، باز ناظر پخش شیفت بعدی یکسری نظرها دارد که دوباره ممکن است بعضی از جملهها یا سکانسهای سریال را دربیاورد. به نظر من، کسانی که این کار را کردهاند، مقداری سادگی کردهاند.
برای شنیدن فایل صوتی گفتوگو با کامران ملکمطیعی، به لینک پایین صفحه مراجعه کنید!
حسین کرمانی
تحریریه: جواد طالعی