1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

بزرگداشت واصف باختری در سویدن

۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

کلوب قلم افغانان مقیم استکهولم روز چهارم جون سال روان، بزمی را برای نکوداشت از کارنامۀ واصف باختری ، سخنور نام بُردار ، مترجم شعر و پژوهشگر چیره دست، به راه انداخته بود. (عکس از فرید اروند)

https://p.dw.com/p/11ZSK
لطیف ناظمی و واصف باختری (عکس از فرید اروند)
لطیف ناظمی و واصف باختری (عکس از فرید اروند)عکس: DW

در این محفل جمعی از خامه زنان و اصحاب سخن و فرهنگ و خوانندگان و خواهندگان شعر واصف باختری، در آن گرد آمده بودند. جز استکهولم نشینان، جمعی از دیگر شهرهای سویدن نیز حضور داشتند و تنی چند هم از کشورهای آلمان، بریتانیا، دنمارک و ناروی آمده بودند.

پردۀ تالار که یک سو رفت تصویر واصف باختری بر دیوار نمودار گشت و آنگاه صدای ضبط شدۀ گردانندۀ برنامه در تالار پیچید که زندگینامۀ وی را در زمینۀ تصویرهای شاعر، ورق گردانی می کرد.

نخست داکتر اکرم عثمان داستان نویس و پژوهشگر نام آشنا به نمایندگی از کلوب قلم حاضران را خوشامد گفت و سپس سخنانی کوتاه در باب شعر و شخصیت واصف بر زبان راند و آنگاه شعر «و آفتاب نمی میرد» شاعر را دکلمه کرد.

نخستین سخنران بزم، صاحب این قلم بود که گردانندگان با عنایت فروان، فرصت بیشتری در اختیار وی گذاشته بودند تا مجال بیشتری به باز شناسی جایگاه شعر واصف داشته باشد.

نگارنده دوران شاعری واصف باختری را به سه دورۀ متمایز بخشبندی کرد:

1. دوران تغرلسرایی و طبیعت گرایی

این دوران از سال 1340خورشیدی با غزل «سایه» آغاز می یابد و تا نیمۀ دهۀ پنجاه ادامه دارد. در این برهۀ زمانی، شاعر در چکامه سرایی شیفتۀ پیروان مکتب خراسانی و در غزل از رهسپاران مکتب عراقی است ولی بیشتر گوشۀ چشمی به حافظ دارد. او از معاصران به رهی معیری، نوروزی و امیری فیروز کوهی مهر می ورزد تا جایی که او را شاهنشاه شعر فارسی آن سالها می شمارد:

پرسیدم از خرد که درین خشک سال شعر

شهر سخن چه گونه بدین فرهی بود

گفتا خبر نه ای که مر آن را شهنشهی است

وین طرفه بین که نام شهنشه رهی بود

ارادت شاعر به حافط تا سالهای پسین هم همواره برجاست تا جایی که خود را شاگرد وی می شمارد:

شاگرد حافظیم و لیکن به رغم وی

هرگز نمی کشیم از ین ورطه رخت خویش

2. دوران آرمان گرایی

تغییرات اجتماعی و سیاسی در کشور واصف را در راه دیگری می کشاند ـ وجود احزاب سیاسی، تظاهرات خیابانی، آزادی بیان و گونه گون تحولات دیگر ـ شاعر را به کوچه سرخ سیاست می برد و آنگاه فریاد بر می دارد که:

ای پتکها، ای داسها، گیرید از ین کناسها

زین خیره دل خناسها، داد دل اهل خرد

شعر های «حماسۀ شعله»، «اشک برزگر»، «عبور از برزخ» و«گامهای سبز اساطیری» را در همان سالها می آفریند. آفریده های سالهای نخست وی شعار گونه اند و صریح و برهنه ولی پس از دهۀ پنجاه شعرهایش جامۀ شعر را بر تن می کنند و از گوهر شعری لبالب می گردند.

از راست به چپ: حمیرا نکهت دستگیرزاده، فضل الله زرکوب، توکل هروی، اکرم عثمان، لطیف ناظمی (عکس از فرید اروند)
از راست به چپ: حمیرا نکهت دستگیرزاده، فضل الله زرکوب، توکل هروی، اکرم عثمان، لطیف ناظمی (عکس از فرید اروند)عکس: DW

3. دوران عرفان گرایی، عشق و آزادی

شاعر در این دوران پشت به بت های سرخ می کند و فریاد برمی دارد:

تا که رخ بر تافتیم از درگۀ بتهای سرخ

مرغ جان در آشیان سبز عرفان یافتیم

او در اندیشۀ مولانا پژوهش می کند ، در باب شیخ اشراق می نویسد و گزارش عقل سرخ را تهیه می کند. در شعر نیز با آزاد اندیشی فروان اندیشه و تفکر را با زیبایی در هم می آمیزد که تا هم اکنون این روش ادامه دارد.

نگارنده در خصوص بوطیقای شعر وی گفت و از ساختار و بافت درونی شعرش نمونه ها آورد.

او ازبسامد بالای رنگ سبز و سرخ در شعرش یاد کرد که با بهره گیری از این رنگها در ترکیب های خویش، توانسته است حس آمیزی های دلنشین بسازد. از هنجاری گریزی و آشنایی زدایی، از باستان گرایی؛ اسطوره گرایی و شیوۀ واژه گزینی شعرش یاد کرد و از اهمیت ابهام ذاتی و عرضی گفت که این دومین گاهی حجاب تعقید را بر رخسار شعرش می اندازد.

در پایان سخن از توانایی شاعر در ترجمۀ شعر گفت و با ذکری از «بیان نامۀ وارثان زمین» بیان داشت که این (آیرونی) با زبان تلخ و گزنده اش و با زیبایی های ساختاریش در تاریخ ادبیات ما و در حوزۀ ادبیات طنز ما بی نظیر است.

دومین سخنران داکتر مجاور احمد زیار زبانشناس و ادبیات شناس نام آور بود که شرح گسترده یی در باب زبان، پیوند زبان و اندیشه و ویژگی زایشی زبان بیان داشت و آنگاه به واکاوی شعر باختری از دیگاه زبان شناسی و پژوهش های زبان شناختی پرداخت. او شعر باختری را سرشار از از ترکیبات دانست و گفت: «باختری از مسجد و مدرسه گرفته تا دانشگاه به کمیت و کیفیت زبان مادری خویش پرداخته است.» داکتر زیار به واژه گزینی در شعر باختری پرداخت و از کاربرد چهار گونه واژه در شعرش یادآوری کرد ـ واژه های گویشی، واژه های باستانی، وام واژه ها، و واژه های باز ساخته. او سپس به ویژگی های دستوری شعر باختری پرداخت و از ویژگی ساختارجمله در شعر واصف سخن زد. پژوهش داکتر زیار به گونۀ علمی تهیه شده بود و با آن که پژوهش ممتع و مفصلی بود؛ او فرازهایی از آن را فشرده و به گونۀ شفاهی عرضه داشت.

جلیل شبگیر پولادیان شاعر و پژوهشگر نستوه به اسطوره های شعر باختری پرداخت. او نوشتۀ مشبوعی تهیه دیده بود که به گونۀ گسترده در جست و جوی اسطوره های سامی و فارسی در شعر باختری برآمده بود . باختری از شیوه های گوناگون صور خیال بیشترینه از تشبیه های بلیغ بهره برده است؛ افزون برآنان کاربرد استعاره، نماد، حس آمیزی هنجارگریزی، باستان گرایی و اسطوره گرایی در شعرش پر شمار است. پولادیان از بیشترینه دفترهای شعر وی نمونه هایی برداشته بود تا نقش اسطوره را در شعر باختری برجسته سازد.

به دنبال پولادیان نوبت به حمزۀ واعظی رسید. او جامعه شناسی است ورزیده و آگاه که نخست بحث جامه شناسی ادبیات را پیش کشید و پس ازآن شعر باختری را در بوتۀ جامعه شناسی ادبیات انداخت و دید گاه هایش را بیان داشت.

داکتر حمیرا نکهت که تن بیمارش را تا استکهولم کشیده بود، نثری زیبا نوشته بود که در آغاز نثر لطیف و عاطفی نگاشته بود که چگونه با باختری آشنا شده است. آنگاه به برخی از شگردهای ساختاری و زیباشناختی شعرش اشاره کرد. او باختری را صاحب سبک خواند و چنین برخواند:

«استاد باختری شاعر صاحب سبک است. او در شعر نه تنها در شعر کلاسیک که در تمامی انواعی که به کار گرفته است، مهر خود را می زند. ترجمه های استاد نیز شعرند و در ترجمه او از شعریتشان کاسته نمی شود و در زبان دیگری نیز حایز هویت شعری می شوند؛ در عین حالی که برای ترجمه ها قالب های شعر فارسی را بر می گزیند به محتوای اثر وفادار می ماند و آن را به زیبایی به زبان خویش می کوچاند. مثل شعر واژه ها خوابتان خوش باد از رژینو پد رو سو و شعر پرسش برشت»

او دو دفتر تازۀ چاپ شدۀ شعرش را نیز با خود آورده بود که به دوستان و یاران خویش پیوسته هدیه می داد.

دستگیر نایل شاعر و ناقد کوشا، در نبشتۀ کوتاه و سودمندش جلوه های بدیعی را در آفریده های باختری باز شناساند و فرازهایی از شعرباختری را باز خواند.

بخش دوم به شعر خوانی اختصاص داده شده بود که شریف سعیدی، حمیرا نکهت، هادی میران، شهباز ایرج، شبگیر پولادیان، جبار توکل، فضل االله زرکوب و فرید اروند شعرهای خویش را برخواندند.

بخش سوم را به خوانش پیامها وا نهاده بود که برخی از آنها خوانده شد و شماری از پیامها و برخی از نبشته های رسیده، ناخوانده ماند.

در پایان بزم واصف باختری در صحبت کوتاهش از یکایک کسانی که در برگزاری این نیکو داشت، قلمی و قدمی زده بودند، سپاسگزاری کرد و از این که در یکی از پیامها پیشنهاد گردیده بود که او را شاعر ملی کشور اعلام بدارند با رنجش خاطر و فروتنانه گفت که او هر گز سزاوار چنین لقبی نیست و از گرداننگان خواست که هنگام چاپ این بخش را از پیام بردارند.

گردانندگی برنامه به دوش رحیم غفوری دبیر صفحۀ انترنیتی "فردا" بود که با آرامشی آمیخته با طنز خوش آیندی، بزم را تا پایان گویندگی می کرد هر از گاه لبخندی بر لب می کاشت.

درنگی و گپی:

1. آن گونه که گفته آمد از کار فرهنگی واصف باختری پنجاه سال می گذرد؛ چه او به گونۀ جدی کار شاعری را از سال 1340 خورشیدی آغازیده است و اینک که در سال 1390 قرار داریم. پنجاه سال تمام از کارنامۀ فرهنگی او می گذرد و سزا بود که مناسبت این بزرگداشت را «پنجاه سال کار فرهنگی واصف باختری» اعلام می کردند یا این که چند ماه دیگر انتظار می بردند و دست به تبجیل هفتادسالگی استاد می زدند.

2. شایسته بود که پیشا پیش، موضوعات گوناگون را در باب آفریده های واصف باختری بر می گیزیدند و انتشار می دادند تا خواهندگان آنچه را که می پسندیدند و در حوزۀ کارشان بود به آن بپردازند. چون باختری مردی است چند بعدی، یعنی شاعر، مترجم شعر و پژوهشگر و ای کاش چند عنوان را بر می گزیدند تا هرکسی مایل بود در یکی از این زمینه ها می پرداخت.

3. پیام ها را بایست باز می نگریستند چرا که بسا از پیامها طولانی تر از جستار ها بود و طرفه این که گاهی خوانندۀ پیامی به باز خوانی پیام انجمن خویش بسنده نمی کرد و خود به سخنرانی غرایی نیز می پرداخت.

4. این روزها در هر گردهمآیی بخشی را هم نذر بازخوانی شعر می کنند که گاهی با روحیۀ بزم مناسبتی ندارد و در این شب نیز چنین بود و جز شعری که در وصفی از اوصاف واصف بود و شعر دیگری که به واصف پیشکش شده بود خوانش شعرهای دیگر؛ بی مناسبت می نمود. سزا بود که شعرهای واصف را با صدای خودش می شنیدیم و یا دیگران سروده هایش را باز خوانی می کردند.

5. هیچ یک از آثار باختری را برای فروش نگذاشته بودند؛ نه دفترهای شعرش را، نه کتابهای پژوهشی وی را و نه هم کلیاتش را که در سال 1388 انتشار یافته است که بسا کسان از آن آگهی نداشتند. این کوتاهی هرگز به گردانندگان محفل برنمی گردد که حقا در سامان دهی این بزم، به جان کوشیده بودند.

لطیف ناظمی

ویراستار: شکرالله شیون